1.39M
وا اُماه وا اُماه وا اُماه وای مادر، وای مادر، وای مادر شب بود و تاریکی غوغا می کرد مادر از درد پهلو می نالید... زخمای مادر بی درمان بود و... مادر چشمانش را بست و خوابید! شب و بود تاریکی، مَردی تنها... بر دوشش تابوتی، آرام آرام... می رفت و زانوهایش خَم می شد هنگام تشییع بابای تنهام... وا اُماه وا اُماه وا اُماه وای مادر، وای مادر، وای مادر وا اُماه وا اُماه وا اُماه وای مادر، وای مادر، وای مادر بابا بود و اسما آروم آروم... آب غسل و میریختن بر پیکر غسلش میدادن اما با سختی خون می شستن از زخمای مادر بارون غم از چشما می بارید یک گوشه با هم هق هق می کردیم خاک و ریختن رو قبرو بابا گفت حالا باید بی مادر برگردیم... وا اُماه وا اُماه وا اُماه وای مادر، وای مادر، وای مادر وا اُماه وا اُماه وا اُماه وای مادر، وای مادر، وای مادر (دلسوخته) 🔷️اشعار 🔷️@Sher_Mazhabi