💠 چند نکته در باره 1️⃣ نکته اول: معیارهای آفرینش مدایح و مراثی اهل‌بیت(علیهم‌السلام) با محوریت سخنان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با مداحان - توجه به فنون و دانش شعری در کنار اخلاص (بهمن ۱۳۶۷) - کنار گذاشتن شعر ضعیف هرچند خالصانه باشد (فروردین ۱۳۶۷) - ضرورت سخت‌گیری نسبت به شعر و به نقد گذاشتن آن (دی ۱۳۶۸) - سعی در نقد و تصحیح اشعار و تشویق ناقدان (دی ۱۳۶۸) - پايبندی به اصول شعر (فروردین ۱۳۶۹) - توجه كنيد، چيزى را بخوانيد كه معقول باشد. البته، نه اينكه انسان هرچه معقول است، از خودش بسازد و بخواند! نه، آن را به اصول و واقعيت‌هايى متكى كنيد. (دی ۱۳۶۹) - شعر شما بايد خوب، محكم، قوى، خوشم‌ضمون و قانع‌كننده باشد (مهر ۱۳۷۷) - ما در نوحه‌خوانى، مصيبت‌خوانى و مرثيه‌خوانى، اگر يک مقدار همت و سليقه به خرج بدهيم، می‌توانيم مفاهيم عالى را بگنجانيم. (مرداد ۱۳۸۳) - تأمل و نگاه عيب‌جويانه و انتقادی به شعر خود (شهریور ۱۳۸۸) - پايبندی به صدق واقعه در مرثيه‌خوانى (خرداد ۱۳۸۹) - هدف از مرثیه‌پردازی: آميختن اين دلِ اشك‌آلود به معارف زلال؛ البته با هنرنمایى (خرداد ۱۳۸۹) - پرهیز از روضۀ مکشوف و اشاره به هنر قدما در این باره (خرداد ۱۳۸۹) - آموزندگی مضمون و محتوا در مدح و حتی مرثیه (فروردین ۱۳۹۳) 2️⃣ نکته دوم: مرور اشعاری با محوریت مرثیه (علیه‌السلام) مهدی رحیمی وقتی که اُمِّ رذل تأسّی به جعده کرد در فکر او علاقه به سم می شود زیاد حالا مسیر روضه به جایی رسیده که؛ پیش امام چار قدم می شود زیاد گودال نیست حجره اش اما به پیکرش از ضرب تیر و نیزه وَرَم می شود زیاد محمدجواد شیرازی ای حامل امام به قدش نظاره کن پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن در بین راه پله کمی احتیاط کن دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام او را رها کن و برو از روی پشت بام علی‌اکبر لطیفیان تا بام می شود سر سالم تری رسید با شرط این که این لبه در امان دهد قاسم نعمتی اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش شکر خدا که نیست تماشا کند رضا گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش در کربلا پدر به پسر التماس کرد برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش بس کن حسین آبروی خویش را مبر زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش حسن لطفی از پا گرفته و بدنش می کشند...وای تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش خون گریه می کند لبه یِ تخته سنگ ها از بَس که خورد بر لبه یِ پله ها سرش محمود ژوليده دوباره زهرِ جفا نذرِ سفرۀ افطار و باز هلهله و دست و پا زدن، تنها چه فرق میکند، انگار حُجره شد گودال چه فرق میکند اصلاً، مدینه با اینجا نبود نیزه ولی خندۀ تمسخُر بود هجومِ کوفه نَه، رقصِ کنیزکان اما… کنیزکانِ جفا جویِ هرزۀ بدگوی که بَدترند ز أنبوهِ لشگرِ اعدا سری نشد ز تن اینجا جدا ولیکن شد… سرِ امامِ جواد از بدن به پلّه رها ز پلّه تا سرِ بامش به احترام آمد؟ و یا تنَش به لگدمال، میرود بالا؟ حسن لطفی ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن... بُردند نیمه جان بدنت را به پُشت‌ِبام از پا کشانده‌اند تنت را به پشت‌ِبام می‌رفت پیکرت به روی پله‌های تیز می‌خورد هِی سَرَت به روی پله‌های تیز از سنگها برای تو اَبرو نماده است آقا چرا برای تو پهلو نمانده است محمدجواد شیرازی مثل امام مجتبی چیزی نگفتم پاره جگر این زهر را تفسیر کرده سر روی پای خواهری باشد چه خوب است خواهر ندارم تا بگویم دیر کرده من آبرودارم دراین خانه نرقصید این سوت و کِل خیلی مرا تحقیر کرده فریاد من شد العطش، با خنده هایش فریاد من را سخت بی تأثیر کرده محمدجواد شیرازی می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت... ...می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف محمود ژولیده ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد بروی چهره ی او مثل پنجه، جا افتاد همینکه زهر اثر کرد زانویش خم شد میان حجره ی دربسته بی صدا افتاد بروی بام، تنش را کشان کشان بردند و بارها سرش از ‌پِلّه، بی هوا افتاد موسی علیمرادی رنگ سرخ ناله هایت از ستم بی رنگ شد پاسخ نی نامه ی خون رنگ تو نیرنگ شد پرشده از نقشه ی جان کندنت این خاک ها بس که در هر جای حجره رد و پای چنگ شد قلب هر سنگی از آهت آب شد با این وجود گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد عاقبت وقتی رسیدی ریخت دشمن آب را تشنه کشتن اینچنین از کربلا فرهنگ شد دست و پا از بس زدی گودال گویا کنده ای چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد 3️⃣ نکته سوم: به نظر شما کدامیک از ابیات فوق می‌توان دفاع کرد؟ البته با معیارهای ارائه شده (با محوریت سخنان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با مداحان)