لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
علیه‌السلام 🔹یتیمِ حسن🔹 چی تو دلت گذشت ناگاه که دل بریدی عبدالله از دست عمه دست کشیدی کدوم صدا صدات کرده؟ کی از حرم جدات کرده؟ به سوی قتلگاه دویدی حالا تو قتلگاه تویی و منم شدی همسفرم دم رفتنم روی سینۀ من شدی جوشنم وای، یتیم حسن، رو سینۀ من، بذار سرتو وای، دلم می‌سوزه، می‌بینم آخه، تا حنجرتو «وای، یتیم حسن» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غم‌هات الان تموم میشه دردات الان آروم میشه تا چشماتو یه‌کم ببندی میریم با هم از این دنیا مهمونمون میشه بابا وقتش میشه دیگه بخندی الانه که بیان قوم نابکار واسه تشییع ما ده نفر سوار بیا تو بغلم بد به دل نیار وای، چشاتو ببند، اگه اومدن، بالای سرم وای، تمومه دیگه، کنار منی، نترس پسرم «وای، یتیم حسن» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قاسم اومد به استقبال از دیدنت شده خوشحال بابات حسن در انتظاره هم سن و سال تو بوده دیده خونه پر از دوده دیده که زهرا بی‌قراره چشمو بسته، شنیده که... بگذریم قد تو بوده دیده که... بگذریم از غمای شهیده که بگذریم وای، تازه می‌رسیم، به تنهایی و غمای علی وای، می‌دونی بابات، چه حرفا شنید، برای علی «وای، یتیم حسن» شاعر و نغمه‌پرداز: 🏴 مشاهده واحدهای به این سبک👇🏻 🌐 shereheyat.ir/node/4735@ShereHeyat_Nohe