📣📣📣📣📣📣📣📣📣
#داستانک
مرد پارسایی را در کنار دریا دیدم ،
گویی پلنگ به او حمله کرده بود ،
زخمی جانکاه در بدنش بود و هرچه مداوا می نمود بهبود نمی یافت .
مدتها به این درد مبتلا بود و بر اثر آن رنجور شده بود.
در عین حال شب و روز شکر خدا می کرد ،
از او پرسیدند : خدا را به خاطر چه نعمتی شکر می کنی ؟
در پاسخ گفت : شکر به خاطر آنکه خداوند مرا به
#مصیبتی گرفتار کرد ، نه به
#معصیتی .
#گلستان_سعدی