رعد آمد، برق آمد، پردهای را باد برد
مثل لبخندی که بر لبهای تو هاشور خورد
در هیاهوی صدای سوت و ساز بمبها
دختری با یک عروسک توی یک دهلیز مُرد
میرسد روزی که ماشینهای جنگی میروند
میروند آنجا که خواهد خورد «داغی» دوربرد
خانهها خالی، خراب و خاکی آغشته به خون
هیچ جا باقی نماند از، شر دزد و دستبرد
خون ما معجونی از شور و جنون است ای رفیق!
ما نمیمیریم آیا میشود ما را شمرد؟!
اسلحه! یک قبضهی خودکار و دفتر، یک سپر
عهد این است :«شاعری در روز رستاخیز مُرد!»
#الهه_گودرزی
.ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮
@Sheroadab_alavi
╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯