به حقیقت برو و بگو: «آمدم!» اگر گفتند: «اینجا چرا آمدی؟» بگو: «به کجا روم و به کدام در رو کنم؟ این ره است و دگر دوم ره نیست این دَرَست و دگر دوم در نیست!» اگر گفتند: «به اذن کی آمدی؟» بگو: «شنیدم بر ضیافت‌خانه فیض نوالت منع نیست در گشاده است و صلا در داده، خوان انداخته!» اگر گفتند: «تا به حال کجا بودی؟» بگو: «راه گم کرده بودم!» اگر گفتند: «چه آوردی؟» بگو: «اوّلاً، دل شکسته؛ که از شما نقل است در کوی ما شکسته دلی می‌خرند و بس بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است! ثانیاً، جز نداری نبود مایه دارایی من! طمع بخششم از درگه سلطان من است! و ثالثاً، الهی! آفریدی رایگان؛ روزی دادی رایگان؛ بیامرز رایگان! تو خدایی نه بازرگان!» اگر گفتند: «برونش کنید!» بگو: «نمی‌روم ز دیار شما به کشور دیگر! برون کنید از این در، در آیم از درِ دیگر!» اگر گفتند: «این جرأت را از که آموختی؟» بگو: «از حلم شما!» اگر گفتند: «قابلیت استفاضه نداری!» بگو: «قابلیّت را هم شما افاضه می‌فرمایید!» باز اگر از تو اعراض نمودند؛ بگو: «به والله به بالله به تالله به حقّ آیه نصرٌ مِنَ الله که مو از دامنت دست برندیرم اگر کشته شوم الحکم الله» اگر گفتند: «مُذنِبی!» بگو: «اوّلاً، شنیدم شما غفّارید! ثانیاً، من مَلَک نیستم! آدم‌زاده‌ام! و ثالثاً، ناکرده گنه در این جهان کیست بگو! آن کس که گنه نکرده و زیست بگو! من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو!» اگر گفتند: «این حرف‌ها را از کجا یاد گرفتی؟» بگو: «بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش» اگر گفتند: «چه می‌خواهی؟» بگو: «جز تو ما را هوای دیگر نیست جز لقای تو هیچ در سر نیست!» هزار و یک نکته (مرحوم علامه حسن‌زاده آملی): 77. —————— ‎با «توحید تشیّع» همراه باشید؛ @ShiaTowhidتلگرام|اینستگرام|سروش|توییتر ‌‎ـ