هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَ دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ» و داوود و سلیمان را (به خاطر بیاور) هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان بی چوپان قوم، شبانگاه در آن چریده (و آن را تباه کرده) بودند، داوری می‌کردند؛ و ما بر حکم آنان شاهد بودیم. تفسیر: به دنبال سرگذشت هاى مربوط به موسى، هارون، ابراهیم، نوح و لوط(علیهم السلام)، آیات بعد، به بخشى از زندگى داود و سلیمان(علیهما السلام) اشاره مى کند و در آغاز اشاره سربسته اى به ماجراى یک قضاوت و داورى که از ناحیه داود و سلیمان صورت گرفته دارد. مى فرماید: و داود و سلیمان را به یاد آر، هنگامى که درباره کشتزارى قضاوت مى کردند که گوسفندان قوم، شبانه در آن چریده بودند (وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ). و ما شاهد حکم آن‌ها بودیم (وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ). گر چه قرآن ماجراى این محاکمه و دادرسى را کاملاً سربسته بیان، و به یک اشاره اجمالى اکتفا نموده، و تنها به نتیجه اخلاقى و تربیتى آن، قناعت کرده است، ولى در روایات اسلامى و گفتار مفسران بحث هاى زیادى پیرامون آن به چشم مى خورد. 🌺🌺🌺 جمعى گفته اند: داستان بدین قرار بوده: گله گوسفندى شبانه به تاکستانى وارد مى شوند، برگ ها و خوشه هاى انگور را خورده و ضایع مى کنند، صاحب باغ شکایت نزد داود(علیه السلام) مى برد، داود حکم مى دهد که در برابر این خسارت بزرگ باید تمام گوسفندان به صاحب باغ داده شود. سلیمان(علیه السلام) که در آن زمان کودک بوده به پدر مى گوید: اى پیامبر بزرگ خدا! این حکم را تغییر ده و تعدیل کن! پدر مى پرسد: چگونه؟ در پاسخ مى گوید: گوسفندان باید به صاحب باغ سپرده شوند، تا از منافع آن‌ها و شیر و پشمشان استفاده کند، و باغ به دست صاحب گوسفندان، تا در اصلاح آن بکوشد و هنگامى که باغ به حال اول بازگشت، تحویل به صاحبش داده مى شود، و گوسفندان نیز به صاحبش برمى گردد (و خداوند طبق آیه بعد حکم سلیمان را تأیید کرد). این مضمون در روایتى از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۸ سوره‌ مبارکه انبیاء) @ShifteganeTarbiat