و نکتهیپیوستشدهبهاینپیام :)🙃 !⇩
شمر خشمگین شد و بر سینهیِ حسین(ع)
نشست و محاسنش را گرفت. امام لبخندی
زد و گفت: مرا میکشی؟ آیا نمیدانی که
من کیستم؟ شمر گفت: میدانم. مادرت
فاطمه، پدرت علی و جدت مصطفی و
پشتیبانت خداست. تو را میکشم و هیچ
باکی ندارم.
شاید این جملهها در تاریخ حک شدهاند
برای اینکه بعد از قرنها ما از خودمان
بپرسیم: آیا «من» چیزی بیش از شمرِ ذی
الجوشن دربارهی حسین(ع) میدانم؟
- کتابِ وقتی شیپورِ جنگ نواخته
میشود، استاد ماندگاری :)
#تأمل!