#خاکریز_خاطرات
می گفتند استاد دانشگاه است و
فلسفه درس میده. توی جبهه ترکش پایش رو قطع کرد و خونریزی شدیدی داشت. کسی هم کاری نمیتونست بکنه.
گفت: این
#بیسکویت_ها که توی صبح گاه می دادند... پیش خودم گفتم بیسکویت میخواد چیکار تو این وضعیت؟
گفت :من یک بار یکیش رو بردم برا دخترم، اشکال نداره؟!!!
گفتم سهمیه خودت بوده؟
گفت اره!!! گفتم : ان شاءالله که مشکل نداره
انگار_منتظر_همین_جواب_من_بود💚
منبع : یادگاران۱. کتاب خاطرات صفحه ۴۴
#یامهدی
°•^🍃🌸🍃°•°~
@Shohada31314 🌸
°•^🍃🌸🍃°•°~