🍂 🔻 0⃣2⃣ سردار علی ناصری بی سیم آب خورده و ارتباطمان با عقبه قطع شده بود. هر چه تماس می گرفتیم، فایده ای نداشت. می دانستم اکنون در عقبه غوغایی است و همه از گم شدن ما نگران و بلکه کلافه هستند و شاید این خبر را به قرارگاه خاتم و از آنجا به جاهای دیگر هم ارسال کرده باشند. شوخی که نیست؛ فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، همراه چندین فرمانده بزرگ دیگر قرار بوده دو ساعته بروند و اکنون ده ساعت است که بازنگشته اند و هیچ خبری هم از آنان نیست. بچه ها با بی سیم ور رفتند و سرانجام موفق شدند با قرارگاه تماس برقرار کنند. حدسم درست بود؛ در قرارگاه و جاهای دیگر، همه نگران بودند. در بازگشت هم راه را دوباره گم کردیم؛ اما هر طور بود، پیدا کردیم. اوایل بامداد بود و ما هنوز در راه بودیم. برای آنکه محل قرارگاه را پیدا کنیم، با بی سیم گفتیم که دو سه لاستیک ماشین آتش بزنند تا ما راهمان را پیدا کنیم. نور آتش را که دیدیم، به طرفش رفتیم. حدود سه بامداد بود که دو قایق در مقر شهید بقایی پهلو گرفتند و من و على هاشمی، پس از ساعت ها اضطراب، دلهره، خون جگر خوری و سرگردانی، نفس راحتی کشیدیم. * * * * در نوبتهای بعد، فرمانده یگانها مثل قالیباف، زین الدین، باکری، کاظمی، غلام پور، مرتضی قربانی و ... را تا نقطه صفر مرزی، جاده خندق و حتی اتوبان بردند. یادم است مرتضی قربانی تا اتوبان رفت. خودم یک بار قالیباف را تا جاده خندق بردم و تا پنج شش متری جاده جلو رفتیم. آنها بارها با ما برای شناسایی آمدند و مواضع دشمن را از نزدیک شناسایی کردند. 🔅 پیگیر باشید در پیام رسان ایتا 👇 چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat