علیه السلام (اربعین) 🔺از زبان حضرت زینب سلام الله علیها ای خدای عشق آمد از سفر پيغمبرت نيمه جان برگشته، ای آرام جانت خواهرت خواهرم اما نه آن خواهر که رفت از کربلا زينبم اما نه آن زينب که بشناسی مرا شمه ای گويم که از داغت چه سان برگشته ام با لوای عشق رفتم با عصا برگشته ام بسکه تا شام بلا بر من جسارت کرده اند شام تا کرب و بلا طفلان مرا آورده اند آنقدر زخم زبان بر قلب تنگم می زدند ای برادر شکر می کردم که سنگم می زدند بارها کردم دعا از ما جدا گردد سرت تا نبينی زير شلاق اوفتاده خواهرت عشق تو هر سو کشاندم ورنه ای روح حجاب دختر زهرا کجا و بزم ننگين شراب سر به زيرم از امانت داریم ای پير عشق ز آنکه جا مانده يکی از غنچه هايت در دمشق شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |