تلخیِ داروی «آشتی ملی» (1)
در سالهای اخیر مکرر از چهرههای شاخص جناح اصلاحطلب عبارت «آشتی ملی» را شنیدهایم. علیرغم اینکه این عبارت را به عنوان راهحلی برای مشکلات گوناگونی مطرح میکنند هنوز حتی تعریف دقیق، معین و واحدی از این اصطلاح توسط افرادی که به کرات آن را استفاده میکنند ارائه نشده است. با این حال میتوان حدس زد که این اصطلاح پیش از اینکه به مشکلی «ملی» مرتبط باشد به مشکل خود جناح اصلاحطلب با نظام جمهوریاسلامی ایران مربوط است. در واقع کسانی که از این عبارت استفاده میکنند به وضعیتی نظر دارند که برای جناح اصلاحطلب پس از انتخابات جنجالی سال 1388 بوجود آمده است. پس از این انتخابات، جناح اصلاحطلب تقریباً به عضوی شبیه شد که تا حد زیادی از بدن جدا شده است. با انتخابات 1392 تغییری نسبی در این وضعیت بوجود آمد ولی مشکل نظام جمهوریاسلامی با این جناح سیاسی که زمانی کاملاً خودی محسوب میشد حل نشد. این جناح سیاسی نیز نتوانست به عضوی عادی از همان بدن سابق بدل شود بلکه مانند عضوی پیوندی شده است که هنوز خطر پسزده شدن توسط بدن میزبان را حس میکند.
حل این مشکل بدون درک ریشه آن ممکن نیست. ریشه این مشکل نیز به سالها پیش از انتخابات سال 1388 باز میگردد. اولین نمود برجسته از پسزدهشدن جناح اصلاحطلب توسط نظام جمهوریاسلامی ایران رد صلاحیت گسترده نمایندگان مجلس ششم برای انتخابات مجلس هفتم بود. این خود واکنش حکومت به نامه سرگشادهای بود که گروهی از نمایندگان خطاب به آیتالله خامنهای نوشتند. نامهای که گرچه مفاد گوناگون و متنوعی داشت ولی به این دلیل جنجالی شد که برای اولین بار طی دوران رهبری آیتالله خامنهای اختلاف نظر بخشی از حکومت با راس آن بر سر راهبرد کلان سیاست خارجی و برنامه دفاعی ایران را برای افکار عمومی به یک مقابله آشکار و علنی بدل میساخت. ظاهراً پیش از این نامه، سه نامه با محتوای کموبیش مشابه توسط همین نمایندگان برای رهبر جمهوریاسلامی ایران بصورت محرمانه ارسال شده بود. بنابراین آنچه این نامه را متمایز میکرد و واکنش تند حکومت را در پی داشت تبدیل اختلاف نظر به تقابل و کشاندن این تقابل به افکار عمومی بود.
آنچه بیش از همه این نامه را در حافظهها ماندگار کرد تقارن زمانی آن با فشارهای غرب بر ایران برای توقف برنامه هستهای خود بود و جملهای در این نامه که ناگزیر بودن تسلیم در مقابل خواست غرب را به ذهن متبادر میکرد: «اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود». اما توجه به مفاد دیگر نامه نشان میدهد که امضاءکنندگان آن به هیچوجه توصیههای خود برای عقبنشینی و تسلیم در مقابل غرب را محدود به برنامه هستهای نمیدیدهاند بلکه اساس راهبرد کلان سیاست خارجی و برنامه دفاعی ایران را هدف قرار داده بودند. در نامه آمده است «آنچه مانع عملي شدن تهديدات خارجي مي شود، نه توپ و تانک و موشک و سلاح، بلکه افزايش مشروعيت نظام، وحدت ملي و يگانگي حکومت و ملت است». شکی نیست که عوامل گروه دوم نیز برای رفع تهدیدات خارجی لازم هستند ولی وقتی این عوامل به قصد نفی ضرورت دسته اول عوامل صورت میپذیرد نتیجهای نمیتوان گرفت جز اینکه هدف امضاءکنندگان نامه تحدید برنامه دفاعی برای جلب رضایت غرب است. 👇👇👇