"اين چيزي است که من در اينجا شاهدش هستم؛ قتل و کشتار، حمله‌هاي موشکي، مرگ بچه‌ها با گلوله، اينها قساوت است. و وقتي همه اينها را يکجا در ذهنم جمع مي‌کنم، از احتمال فراموش شدن آن وحشت مي‌کنم." "اکثريت غالب اين مردم، حتي اگر از نظر اقتصادي امکان گريز از اينجا را داشته باشند، حتي اگر واقعا بخواهند دست از مقاومت بردارند و خاک خود را رها کنند و بروند (و اين، به نظر مي رسد کوچکترين هدف سفاکي‌هاي شارون است) نمی‌توانند. براي اين که حتي نمي‌توانند براي تقاضاي روادید به اسرائيل بروند، و براي اينکه کشورهاي ديگر اجازه ورود به آنها نمي‌دهند (نه کشور ما و نه کشورهاي عربي). براي همين است که من فکر مي‌کنم وقني تمام امکان زنده بودن فقط در يک وجب جا (غزه) خلاصه مي‌شود و از آن نمي‌توان خارج شد، مي‌توانيم از "نسل‌کشي" حرف بزنيم. شايد شما بهتر بتواني معناي "نسل‌کشي" را، بر طبق قوانين بين المللي تعريف کني. من الان آن را در ذهن ندارم. اما من، اينک بهتر مي‌توانم آن را تصوير کنم، البته اميدوارم!" "فکر ميکنم تو ميداني که من دوست ندارم از اين کلمات سنگين استفاده کنم. ولي واقعا سعي مي‌کنم آن را تصوير کنم و بگذارم ديگران خودشان نتيجه‌گيري کنند. و با اين حال، همچنان به توضيح و تشريح موقعيت ادامه مي‌دهم." "من فقط مي‌خواهم براي مادرم بنويسم و به او بگويم که من شاهد اين نسل کشي تاريخي و حيله‌گرانه هستم! من واقعا وحشت زده‌ام، و مدام اعتقاد عميق خود را به انسانيت و شفقت انسانی، مورد سئوال قرار مي‌دهم! اينها بايد متوقف شود!" "فکر مي‌کنم چقدر خوب است که همه ما، همه کارهاي ديگر را رها کنيم و زندگي خود را وقف اين کار کنيم. اصلا فکر نمي‌کنم که اين کار اغراق است. من هنوز هم دوست دارم برقصم، دوست پسر داشته باشم و با دوستان و همکارانم شادي کنم و بخندم؛ ولي در عين حال مي خواهم که اينها متوقف بشود، بيرحمي و شقاوت! اين چيزي است که حس مي‌کنم! من احساس نااميدي مي‌کنم! من متأسفم که اين پستي و دنائت جزو واقعيتهاي جهان ماست! و اينکه ما، در عمل در آن شریکيم! اين، آني نيست که من برايش به دنيا آمدم! اين، آني نيست که مردم اينجا برايش به دنيا آمده باشند! اين، دنيايي نيست که تو و بابا آرزويش مي‌کرديد؛ آنگاه که تصميم گرفتيد مرا داشته باشيد. " "اين، آني نيست که من وقتي به درياچه کاپيتال نگاه مي‌کردم، مي‌گفتم: "اينست دنياي بزرگ! و من هم در آنم". من دوست ندارم بگويم که مي‌توانم در اين دنيا در آسايش به سر ببرم و بدون هيچ نگراني و در بي خبري کامل از شرکت خودم در اين "نسل کشي"، زندگي کنم؛ باز هم انفجار بزرگي در دوردست!" "وقتي از فلسطين برگردم، با کابوسهايم دست به گريبان خواهم بود و احساس گناه خواهم کرد از اينکه در اينجا نمانده‌ام. اما مي‌توانم خود را در کار زياد غرق کنم. آمدن به اينجا يکي از بهترين کارهايي است که تا به حال انجام داده‌ام." "خواهش مي‌کنم وقتي به نظر خل مي‌آيم، علت آنرا شرافتمندانه به اين تعبير کن که من در ميان يک نسل کشي هستم که خودم هم بطور غيرمستقيم از آن حمايت مي‌کنم و دولت من در آن مسئوليت زيادي دارد. دوستت دارم، همانطور که بابا را! متأسفم از اين که نامه بدي نوشته‌ام!" 28 فوريه 2003؛ "... ما هر روز صداي تانکها و بولدوزرها را مي شنويم، اين مردم نمونه خوبي هستند براي اين که انسان، ياد بگيرد که چطور در راههاي طولاني و سخت مقاومت کند. مي‌دانم که اين شرايط، با شدت و ضعف گوناگون بر آنان مي‌گذرد. اما من، از قدرت آنان در حفظ و نشان دادن شرف انساني شان حيرت مي‌کنم. آنان در شرايط فوق‌العاده دشواري که به سر مي‌برند، سخي و بخشنده هستند، حتی مي‌خندند، زندگي خانوادگي را حفظ مي‌کنند ... ." پایان @SyrianToPersian