تا خدا ذات خودش را به دل و جان تو ریخت دل ما را علوی کرد و در ایوان تو‌ ریخت هرچه که باعثِ دل بُردنِ از ما می شد، جمعشان کرد وَ در زلف پریشان تو ریخت طرح بعدی، به غدیر آمد و با یک جرعه، یک به یک ما همه را عبد و مسلمان تو ریخت تیغ جای خودش، اما به دو ابروی کَجَت، این چنین کُرک و پر از دشمنِ نادان تو‌ ریخت کعبه از حالتِ سنگینِ خودش بیرون گشت، و خودش را به صفِ آینه بندان تو ریخت پیکِ حق آمد و از باده ی عشقِ علوی، صد و ده پیک به پیمانه ی مستان تو ریخت ما فقط واژه نوشتیم و به هم چسباندیم، صد و ده تا غزل از گوشه ی چشمان تو ریخت 🍇 🍇 🍇🍷 @TAEB110