تَــحَنُّث|𝐓𝐚𝐡𝐚𝐧𝐨𝐬
-
؛ من که دستم خالیه آقای باغستان های نرگس . من فقط خودم رو دارم ، خود ِوصله پینه دوزی شده‌ی ناکافی که اون هم انقدر ناقابل ، کم، خرد و ناچیزه که شرم میکنم از اینکه بگم «تقدیم به شما!» پس شما چشم ببند و دست پیش بیار و بگیر و ببر ، من رو بگذار تو جیب ِقبات و بگو این «ته ِانبار مونده» که کسی نمیخوادش، مال منه ! من رو جز اموال و داراییت بدون ، من ِنازک ِ کم طاقت که نه وزنی دارم نه توشه‌ای و هم خودم از خودم خسته‌ام ، هم دیگران از من خسته . . تو ولی رنجور و دلسرد نباش عزیز ِپروانه‌های آبی . آقای ابرهای روشن ، روزهای سفید! تو من رو تاب بیار! تو من رو به دوش بکش .. سَبُکَم! ابرم ، بغضم ، هیچم ، زحمتی ندارم . نگهم دار .. نگهداری ندارم :) .