یا رب به کنج زندان بر لب رسیده جانم       زهر جفا رسیده بر مغز استخوانم عجل فرج الهی عجل فرج الهی از بس ستم کشیدم کاهیده شد تن من      کس را نباشد این جا یک لحظه اش بر من عجل فرج الهی عجل فرج الهی زهر جفای دشمن زد بر دلم شراره              این قلب خون که از خون گردیده پاره پاره عجل فرج الهی عجل فرج الهی سندی شاهک آمد بر دیدنم شبانه       سازد سینه تنم را از ضرب تازیانه عجل فرج الهی عجل فرج الهی @TaZohoooor