🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
راوی: برادر دهقانی
#قسمت دوم
چند دقیقه ای را با هم قدم زدیم و صحبت کردیم، بحث، ماندن یا رفتن من بود، بخاطر ندارم چه گفتم یا چه شنیدم. فقط می دانم کلامش نافذ بود و گیرا، سراسر مهر بود و لبریز از صداقت. و من ماندم.
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
چون چشم تو دل میبرد از گوشه نشینان
همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست
یعد از کوزران به اردوگاه کرخه رفتیم و از آنجا به خط پدافندی مهران، بعد از عملیات والفجر ۸ و آزادسازی فاو عراق به تلافیِ از دست دادن فاو مهران را تصرف کرده بود و یک ماه قبل در عملیات کربلای ۱ دوباره رزمندگان اسلام مهران را از دشمن بعثی باز پس گرفته بودند، من قبل از اینکه عراق مهران را اشغال کند با گردان مالک در این خط پدافندی بودم و حالا بعد از آزاد سازی مجددِ آن دوباره به این منطقه می آمدم . وسعت مناطق آزاد شده خیلی بیش از مناطقی بود که قبلاً در اختیار ما بود. خطِ پر تحرک و پر پیچ و خمی بود همه چیز داشت، ارتفاع و کانال و خاکریز و کمین و ... خلاصه همه چی تمام بود. حدود یک ماه در آنجا بودیم و تقریباً ۲۰ نفر از نیروهای گردان در این مدت شهید شدند، در یکی از روزها، خبر مجروح شدن خانجانی را به من دادند با موتور در حال سرکشی به بچه ها بود که ترکش خمپاره به پهلویش اصابت کرده بود. به بالای سرش که رسیدیم روی زمین افتاده بود ترکش، چندان کاری نبود قدری خون ریزی داشت چهره اش همچنان آرام و با وقار بود چند دقیقه طول کشید تا آمبولانس رسید. وقتی او را بلند کردیم تا داخل آمبولانس قرار دهیم خطاب به ما یک جمله گفت: "ببخشید، شما را هم به زحمت انداختم." چه چیز را باید می بخشیدیم، کدام زحمت را بردوش ما گذاشته بود.
به کجا رسیده است که هیچ حقی را برای خود قائل نیست، نه به فکر زخمش بود و نه به فکر دیر آمدن آمبولانس، نگران زحمتی بود که بخاطر حملش تا داخل آمبولانس بر دوش ما نهاده است. ای کاش زبانش را که نه، دستانش را بوسیده بودم. حیف شد که قدر آن لحظات را ندانستم.
هر که او ارزان خرد ارزان دهد
گوهری طفلی به قرصی نان دهد
بعد از چند روز دوباره خانجانی به خط برگشت. واضح بود که درمان نشده شده است و گاهی درد اذیتش می کرد. اما این دردها، کوچک تر از آن بودند که موجب ملال او گردند و اصلاً مگر برای او فرقی هم می کرد، سالم باشد، یا مجروح درد بکشد، یا نکشد خط پدافندی باشد، یا عملیات، او عاشق هر چیزی بود که از سوی دوست می رسید.
عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f