#معرفی_کتاب
📚«زاغی»
✍️پدیدآور: محمدرضا آریانفر
🏷️ناشر: مهرک
🗒️تعداد صفحه: ۱۱۵
🔖سعید پسر نوجوان خوزستانی اهل محلهای در حاشیهی آبادان، به همراه خانوادهاش کنار شط زندگی میکند. پدرش بنّا است و پایش شکسته و در گچ است. او با برادر بزرگش حمید که در اهواز دانشجو است، در فصل تابستان برای خرج خانواده و تحصیلشان در سال آینده کار میکند. آنها یک گاری دارند که با آن ضایعات آهن را از ساختمانهای مخروبه میخرند و به آقا نصیر میفروشند. سعید که از زمان تولد به خاطر رنگ چشمانش به او زاغی میگویند، همراه همسالانش برای تفریح و آبتنی در شط غواصی میکنند و سر اینکه هر کدام میتوانند چند دقیقه زیر آب بمانند مسابقه میدهند. همسایهشان ابویونس نیز اغلب خیره به پل و شط نشسته است. او در روزهای آغاز جنگ پسرش را از دست داده است. یونس که تکاور دریایی بوده، برای انتقال زنها و بچهها از آنسوی شط با یک لنج به کمکشان رفته بوده است، اما در آخرین مسیر بازگشت، لنج آنها با گلوله دشمن منفجر و تکه پاره میشود و هیچ اثری از او بدست نمیآید. دوست صمیمی زاغی، هانی نام دارد که در آموزشگاه غواصیِ دایی سلیم کار میکند؛ آنها با هم ماجراهای بسیاری دارند، از خاطرات آبتنی در شط و پیدا کردن یک پوتین سربازی تا روزی که پشت باغی متروکه گلولهی عمل نکردهای پیدا میکنند و منفجر میشود و آنها را به کلانتری میبرند تا زاغی قول بدهد بیشتر مراقب باشد.
#کتابخانه_عمومی_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام