🔻چرا «آری به جلیلی»؟ -۱
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. جلیلی، اهل نظرورزی و فهم و تحلیل است و نامسئولانه و خاماندیشانه، امور مردم را به دیگران – بهاصطلاح، کارشناسان – ارجاع نمیدهد و از خود، رفعتکلیف نمیکند. او با «طرح» و «برنامه» و «نقشه» و «راهحل» به میدان انتخابشدن آمده است و ذهنش و دستش از راهکار و نسخۀ علاج، تهی نیست. او همچون پزشکیان، در «نقطۀ صفر» قرار ندارد و نمیخواهد تازه پس از انتخابشدن، به سراغ کارشناسان برود و راهچاره را بیابد. او این راهها را در طول دهۀ گذشته رفته و مسألهها و گرهها و چالشها را شناخته، و نظریهها و نسخهها و مسیرها را به محک تجربه نهاده است. او در دولت رئیسی، سایهنشین بود، اما بود؛ در همانجا، نسخهها را بهصورت تدریجی و تکهتکه، ارائه کرد و کارآمدی و کارآیی آنها را سنجید. پس او، از نظر «رسمی» در سایه بوده، وگرنه در «عمل»، میدان و تجربه و عینیّت را درک کرده است. اما پزشکیان، هیچ در دست ندارد؛ جز خطابهخوانیهای کلّی و شعاری و کلاسی و انتزاعی. ذهن او، هنوز با مسألهها و واقعیّتها درگیر نشده و او در مرحلۀ «پیشادولتمردی» قرار دارد؛ یعنی در مرحلۀ جنینی است و چهبسا هیچگاه متولّد نشود؛ چه رسد به اینکه وی را بالغ و رشدیافته بدانیم. جلیلی، سالها خود را برای این معرکه، ساخته و آماده کرده و میداند که چه میخواهد و چه نمیخواهد.
[دوّم]. جلیلی، خودش است و جمعی از اصحاب عقلانیّت و فکر و مطالعه و تدبیر و اجرا و اقدام. او سیاستزده نیست و در جناحها و حزبها، آشیانه نکرده است، بلکه مستقل از نیروهای سیاسی، خویش را برای مدیریّت کلان، ساخته است. به عبارت دیگر، «خودساخته» و «خودبنیاد» است و نان کفایت و کاردانیاش را میخورد. اما پزشکیان، «دنبالۀ اصلاحات» و «امتداد اعتدال» است و از این و از آن، وام میگیرد تا کاستیها و ضعفهای عیانِ خویش را بپوشاند. در ستاد و حامیان جلیلی، جوانانِ مؤمنِ انقلابی و دانشجویانِ آزاداندیش و نخبگانِ متعهد و پیرانِ باتجربه و عقلای عاقبتاندیش قرار دارند، اما در جریان پزشکیان، اصحاب قدرت و متنفّذانِ سرمایهسالار و سیاستبازانِ کهنهکار به چشم میخورند که بدنام و بدسابقه هستند. بخش زیادی از مردم، از مناسبات و معادلات قدرت، بیخبرند و نمیدانند که در پشتصحنۀ این نمایش، چه میگذرد، و اگر میدانستند، از قدرتگیری کسی چون پزشکیان میهراسیدند. آنان که باید حقایق پنهان را به جامعه میگفتند و علّتها و ریشهها را با جامعه در میان میگذاشتند، سکوت کردند. اما امروز، باید نشان داد که ائتلافِ پیرامون پزشکیان، «اتئلاف ثروت و قدرت» است. در مقابل، جلیلی که اندک تبلیغی دارد، هزینهاش را از مردم خواسته و به آنها نیز گزارش داده است. او نه کیسۀ پُر زر و سیم دارد و برای قدرت، کیسه دوخته؛ و نه در آینده، به کسی اجازه خواهد داد که در دولتش، دکانداری و کاسبی کند.
[سوّم]. جلیلی، «خویشتنِ حقیقی»اش را عرضه کرده است؛ دروغ نمیگوید و تظاهر نمیکند و در پی عوامفریبی نیست. هرچه هست، همان است که میبینید. لایۀ پنهان و سخن نهان ندارد و نمیخواهد پس از ریاستجمهوری، چهرۀ واقعیاش را آشکار کند؛ چون هماینک، همۀ واقعیّت و باطن و قصد خودش را در معرض انتخاب و ارادۀ مردم قرار داده است. سیاستمدار است، اما سیاسیکاری نمیکند و با خدعه و نیرنگ، مردم را اغفال نمیکند. یکرنگ و یکرو و بیپیرایه است و کاسهای زیر نیمکاسۀ او نیست. اما پزشکیان، مسیر صداقت و راستی را در پیش نگرفته است؛ به رهبر انقلاب و سیاستهای کلّیِ ایشان ارجاع میدهد، اما هم سخنانی میگوید که در تضاد آشکار با ایشان است و هم با کسانی مینشیند و مصاحبت میکند که اصحاب فتنه و استحاله و توطئه و ساختارشکنی هستند. نمیتوان پذیرفت که نمیداند و دچار «تناقض ناآگاهانه» شده، بلکه باید گفت او در پی «بازیسازیِ سیاسی» است و در انتخابات، «دکانِ دونبش» گشوده است. اما پس از انتخابات، خودِ واقعیاش را آشکار میسازد و میکوشد با ارجاعدهی به رأی مردم، پرچم مخالفت و تقابل و اصطکاک بلند کند و موضع خودش را بر کرسی بنشاند. او با صراحت، موضعاش را دربارۀ فتنه و اغتشاش و کنشگران اصلی آنها نمیگوید و اغلب، میانه را میگیرد تا در این مرحله، گزند نبیند، اما آن هنگام که در قدرت، تثبیت شد، تعارف و مماشات را کنار میگذارد و به آن سو میغلتد. او «سیاست» نمیداند – همچنان که هیچچیز جز طبابت نمیداند و ذهنش ابتدایی و ساده است – اما «سیاسیکاری» و «سیاستبازی» را میداند و میکوشد با وسطنشینی و مبهمگویی، از این مرحله عبور کند.