هر وقت که کارم زار شد گفتم علی موسی الرضا
هر وقت دلم بیمار شد گفتم علی موسی الرضا
هر کس رسید در شهر طوس حاجت روا شد از رضا
این عاصی غرق گناه مستوجب لطف و عطا
چندی شدم در حزن وغم از ظلم قوم اشقیا
راهی نمانده از نجات گویم علی موسی الرضا
تنها توئی مشکل گشا مولا علی موسی الرضا
هر در رسیدم من زدم تنها دری مانده بجا
یک دم به من بنما نگاه آقا علی موسی الرضا
حاجت روا بنما مرا آقا علی موسی الرضا