۞ تلنگری برای زندگی ۞
#پروانه 🌺🌿 سلام من پروانه هستم 43 سالمه متولد 1360، ته تغاری خونه هستم 🥰 عزیز دردونه خانم جون و خو
🌺🌿 با حالتی رنجیده گفتم :خانوووووم جوووون مادرم لبخندی زد و گفت : جون خانم جون شوخی میکنم دخترم مگه کم خواستگار داری والا دیگه این در و از جا کندن از بس اومدن و رفتن.! 😅 به خاطر حضور خان داداشم خجالت کشیدم سرم و پایین انداختم و ناخود آگاه لبمو گاز گرفتم.! خان داداشم با مهربونی گفت: پروانه جان خواهرم، خانوم جون راست میگه چرا به یکی از این خواستگارا جواب بله نمیدی ماشالا این همه خواستگار خوب داری.، _دیگه از خجالت داشتم آب میشدم احساس میکردم از صورتم بخار داره میزنه بیرون.😓 مادرجونم با خنده گفت دختر جان خجالت نداره که این شتریه که در خونه همه میخوابه.!! خان داداشم که دید من خیلی موذب شدم به خاطر این بحث و عوض کنه گفت باشه من پولشو میدم، برو ثبت نام کن 🔖 فقط روز اول خودم باهات میام که ببینم کجاست و خیالم راحت شه. خانوم جون لب زد : مادر برو سراغ مریم(زن داداشم) ناهار برش دار بیاید اینجا همه دور هم باشیم آش گذاشتم. خان داداشهم گفت : چشم خانوم جون. بعدم رو به من گفت: پروانه تو کی باید ثبت نام کنی؟؟🤔 _فردا _باشه پس با دوستت هماهنگ کن ببین چه ساعتی میخواید برید به من بگو.! _چشم ناهار آش داشتیم و بوی پیاز داغ و کشک خونه رو برداشته بود.🍲 _ پروانه جان اون سفره رو بردار ببر بنداز تو حیاط ناهار و تو حیاط بخوریم. _چشم خانوم جون. معمولا وقتی هوا کم کم به خنکی میرفت دیگه ناهار و شام و تو حیاط میخوردیم. چقد اون روزا همه چی با صفا بود.🌱 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°