🌨🕊
چرا همه چی برعکس بود چرا تو روزهای که همه باید خوشحال بودن ناراحت بودن
چرا من غمگین بودم!
چرا هرچی به من مربوط می شد
برعکس بود و به بدترین صورت پیش میرفت یه لحظه احساس کردم دنیا برای من تموم شده انگار تو یه لحظه همه چی متوقف شد !!😣☹️
دیگه هیچی نفهمیدم و از حال رفتم🤧
صدای مامان رو می شنیدم که بالا سرم نشسته بود و با گریه صدام می زد،
چشم هام رو باز کردم
دست مامان رو کنار زدم و گفتم شما من را به این روز انداختید تو ودختر عزیز دوردونه ات دیونم کردید !!😤😠
دست به یکی کردید که منو نابود کنید،
مامان گفت : باشه مادر عزیزم آروم باش هرکاری تو بگی همون رو می کنیم فقط تو چیزیت نشه من طاقت ندارم !
به سختی از جا بلند شدم که مامان گفت مراقب باش !🥺😢
به سمتم اومد ومی خواست کمکم کنه که گفتم می خوام برم تو اتاقم استراحت کنم هیچ کس نیاد مزاحمم بشه !
نه ناهار می خوام نه شام نه هیچ کوفت وزهرماری فقط می خوام تنها باشم😠
وقتی از خواب بیدار شدم هوا کاملا تاریک بودگوشیم رو چک کردم ،چند تماس از آریا داشتم 📱
آریا پیام فرستاده بود و نوشته بود بهم زنگ بزن شماره آریا رو گرفتم
بلافاصله جواب داد که سلام کردم،
آریا جواب داد وگفت ؛تو با پریسا به خاطر من دعوات شده !!
از حرفش شوکه شدم آریا از کجا میدونست
با تعجب گفتم تو از کجا می دونی
مگه باهم در ارتباط هستید!؟
پریسا شمارتو داره😳😳
آریا گفت ؛داشته که زنگ زده شماره من که عوض نشده همون قبلیه درضمن منظورت ازاین حرف چیه یعنی چی باهم در ارتباط هستید 🤨
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°