سلام استاد...
مادرم یه زن بسیارمذهبی بود ونمازاش همه سروقت وروزه هاش به جا وروزی 5-6-صفحه قرآن خواندن و....
ولی همیشه مارو. مجبور میکرد نماز بخونیم، سحر ها به زور مارو از خواب بیدار میکرد تا سحری بخوریم وروزه بگیریم.
ما سه تا بچه بودیم، که هیچکدوم نماز خون نشدیم،دیگه مقید به روزه گرفتن نبودیم و اسم قرآن خوندن میومد فرار میکردیم.
مادرم منو مجبور کرد برم حفظ 5جز اول قرآن، تا آخرش رفتم ولی هیچکدومشو بیاد ندارم،(فقط اگر بخوام الان قرآن بخونم برام روان هست وراحت میخونم).
حتی یه روز منو اونقدر سرزنش کرد کتک زد که چرا نماز نمیخونم وباید بخونم، مجبورم کرد وضو بگیرم وبایستم به نماز....
منم گفتم 4رکعت نماز ظهر میخونم به اجبار مادرم😔😣هیچ وقت یادم نمیره اون روزا...
همون اجبارها باعث شده که الان نتونم نمازامو درست بخونم، کاهلی میکنم ودست خودم نیست 😣
خیلی دلم میخواد نماز بخونم، به والله عاشق نمازم ولی نمیتونم بخونم.
اصلا شوهرمو بخاطر نمازخون بودنش انتخاب کردم. تواین ده سالی که ازدواج کردیم یکبارهم منو مجبور به نماز خوندن نکردن ولی بازهم متاسفانه مقید به نماز وروزه نیستم واین موضوع خیلی منو اذیت میکنه😣😣😣