🖌 | آیا لیاقت دارم زینبی باشم 📌تاریخ را شکافتم تا رسیدم به عصر عاشورا، قامت زینب را راست، اهداف‌اش را الهی، قدم‌هایش را استوار، دل‌اش را پر از اسرار، دیدم که ضامن پیام‌های عاشورا را کشیده آماده ارسال بود. ♦️هنگام ورود کاروان اسیران عاشوا را به کوفه می‌بینم. در میان هلهله تماشاچیان بر مردم نهیب می‌زد: سکوت. خاموش باشید. با این نهیب، جماعت انبوه ساکت شدند، همراه جمعیت احساس کردیم، حیدر کرار، امیرالمؤمنین (ع) سخن می‌گوید. بعد از این خطبه حرف‌های ضد یزیدی و تاختن بر یزیدیان شروع شد. ⭐️از ندای «ما رایت الا جمیلا» زینب وجودم پر شد از شجاعت، صداقت، رشادت، و براستی چه رخدادی در حال شکل گیری بود. احساس کردم چقدر مشتاق پیروی آن امام شهید و این کوه استقامت و صبر هستم. واقعه غمناک عاشورا راه نجاتی برای مردم باز می‌کرد که شادی آور بود. ♦️کمی تفکر کردم. زینب با از دست دادن برادران و فرزندان و جاه مقام ظاهری، چه به دست آورده بود که حیات پنهان از دید من چنین جلا و صفا پیدا کرده بود. 🔔احساس کردم افق جدیدی از معرفت به رویم باز شده است. فهمیدم، منجی حقیقی ما(من و مستضعفان تاریخ) پیروی از راه اوست. خود را قوی در پیروی از راه سرخ حسین و پیام سبز زینب یافتم. دیگر دنیا در برابرم کوچک شده بود، زیرا من خواسته‌‌ای فراتر از دنیای مادی داشتم. 🖌 محمد ابرهیم پاکروان (مواپا)  •──•❃❀✿◇✿❀❃•──•