⭕️قصاب و فریب زن فقیر روزی زن فقیری برای خرید گوشت نسیه به قصابی میره صبر میکنه تا خلوت بشه بعد به قصاب میگه گوشت لازم دارم، قصاب که مدتها بفکر فریب زن بود جواب میده: هنوز کلی حساب داری کی میخوای تسویشون کنی؟ زن خواهش میکنه ولی قصاب میگه حیف تو نیست با اینهمه جمال و زیبایی وضعت اینجور باشه و...!؟ زن که جوابی نداره سکوت میکنه. قصاب ادامه میده و میگه ساعت ده شب بیا بلکه این مشکلاتت یه بار برا همیشه تموم شد. ساعت ده که میشه زن... مشاهده ادامه ی داستان▶️