فردای همون روزی که فکر میکردم از شر این سرطان لعنتی خلاص شدم و حالا میتونم بهترین روزام رو با فربد بگذرونم داخل موبایلش از یه شماره ناشناس پیامی دیدم که قلب و روحم نابود شد…😱😢😱
همون لحظه فربد گوشیش رو با لبخند قفل کرد و رفت دستشویی ، تموم جراتم رو جمع کردم و وقتی پیامش رو باز کردم با دیدن پیام های دختر عموش خون تو بدنم یخ کرد😳🥺😢 و احساس کردم هر لحظه ممکنه از شدت فشار زیاد بی هوش بشم
چون اون راجع به من …😰😮😭
😱😱🥺🥺☠☠👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1176503195C6a5901d929
❌باورم نمیشه سرگذشت زندگیم اینقدرتلخ و بی رحمانه باشه☠😱💀🖤