از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
منو شوهرم تو دانشگاه باهم آشنا شده بودیم من یه دختر به شدت قرتی اون یه پسر مذهبی🔥❤️🔥
اولین سالگرد ازدواجمون بود
،
تو جمع خانواده مذهبیش خیلی راحت و با لباس نامناسبی نشسته بودم که شوهرم وارد شد و ی جعبه کادو گذاشت جلوم بازش کردم دیدم ی چادر مشکی توشه عصبی بهش گفتم : این چیه؟ پوزخندی زد و گفت نه من بردپیتم نه تو انجلیناجولی نه اینجا لس انجلسه بسه بیبندوباریات از این به بعد اونجوری هستی که من میگم جیغ زدم و از جام بلند شدم بهش حمله کنم اما با کاری که کرد صدام تو گلو خفه شد اون اون....🔥👇😱🔥
https://eitaa.com/joinchat/3122528273C5b0832a05e
سرگذشت زندگی پرچالش من😭👆🔥