※ سحرها چقدر راههای فکر بسمت آینده باز می‌شوند! آینده‌ای که هست! فقط ما در حصار زمان و مکان، هنوز به ادراکش نرسیده‌ایم! فکر می‌کردم:  چند کربلای دیگر برای هر کداممان مانده، تا به ما هم بگویند: أنت ولیّنا حقّا ! اصلاً می‌شود روزی ما هم مخاطب این جمله باشیم؟ می‌شود آیا روزی امام‌داریِ ما آنقدری تایید شود که مژده بیاید: "یار پسندید مرا"؟ می‌شود آیا دیگر چیزی از ما نماند! | شبیه زلیخا: دیگر منی نیست، اینک همه تویی! | چقدر قربانی لازم است، تا اهل آسمان با انگشت، نشانه‌ی تأیید بسمت ما بگیرند: او ماندنی‌است، امن است برای امامش! دیگر چیزی میان او و امامش، حائل نیست! ※ عجیب مدرسه‌ای را ۱۴ قرن خدا ترتیب داده، تا آدمها، امام داری بیاموزند. تا تاریخ برای آخرین امام، تکرار نشود! آموخته باشند خود را قربانی کنند نه امام‌شان را، که وعده‌ی خداست، زمین میراث صالحان خواهد بود. • در لیست انتشار محرم، هر صبح داستان کوتاهی را مرور خواهیم کرد، از آنان که به امام نرسیدند! فریاد خواهی امام را شنیدند و نرسیدند: "شاید شبیه ما ا" • مجموعه داستان : هر صبح از صفحات رسمی 🍃 @Tasniim الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج