اون یکبار داستانش اینه :
چن روز قبل انتخابات ۱۴۰۰ راهی مشهد بودیم
تو قطار (کوپه ۴ نفره بود و ما ۲ نفر بودیم ) بین راه یه خانوم اومد تو کوپه مون ... سنش حدودا ۳۰ سال میزد ، دختر مهربونی بود ولی پوشش خیلی داغونی داشت!🤭
داشت میرفت مشهد ...
همسرم پیشنهاد داد که باهاش صحبت کنم ...
بازم میخواستم در برم ولی بالاخره سر حرفو باز کردم !
کلی که حرف زدیم ، گفتم تا کی مشهدین ؟ گفت تا فلان روز ( ۲ روز بعد انتخابات )
گفتم ما هم تا چند روز بعد انتخابات هستیم ، تا حالا تو غیر شهر خودمون رای ندادم ! شما میدونید کجای حرم رای گیری هست ؟🤔
گفت منم نمیدونم ولی شناسناممو آوردم هر جا شد رای بدم !
گفتم عه به کی رای میدین ؟
گفت آقای رئیسی ! بهم نمیخوره نه ؟!
خندیدم و گفتم چرا نخوره ؟! 🥲
شروع کرد تعریف کردن که خانوادم شناسناممو قایم کردن و به زور برداشتمش ... گفتن اگه رای دادی پاتو قلم میکنیم !😳 اونا نظامو قبول ندارن ! میگن همه سر و ته یه کرباسن و هیچی درست نمیشه ! ولی من مثل اونا فکر نمیکنم ! من آقای خامنه ای رو خیلی دوست دارم ! 😍واقعا ازش آرامش میگیرم ! بنظرم داره خیلی خوب کشور رو مدیریت میکنه ! الانم بنظرم اگه مشکلی هست بخاطر اینه که فرد اشتباهی رو انتخاب کردیم ! ولی آقای رئیسی بنظرم میتونه واسه این کشور کار کنه ! من بهش امیدوارم !🌱
حس کردم چقدر ازم جلوتره !😢
چند دقیقه بعد کوپه ش عوض شد و خداحافظی کردیم ...
و من به همه کسایی فکر میکردم که این همه سال بخاطر تفاوت ظاهرمون با هم "گفتگو" نکرده بودیم !
پ.ن : عقاید و خط فکر هم متفاوت باشه ، برای پیشرفت راهی جز گفتگو و همدلی نیست 🌸
#تبلیغ_چهره_به_چهره
#مشارکت_حداکثری
#انتخابات
#مشهد
🖋طیبه
@Tayyebeh_79