|بسمربالشُھداوالصدیقین|
#سلام_بر_ابراهیم
صفحھ ۹۱
بعد از شهادت اصغر، ابراهيم را ديدم كه با صدای بلند گريه می كرد.
می گفت: هيچكس نمی داند كه چه فرمانده ای را از دست داده ايم، انقلاب ما
به امثال اصغر خيلی احتياج داشت.
اصغر در حالی كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود توفيق شهادت را در
ظهر عاشورا به دست آورد.
ابراهيم برای تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلان غرب
به جا مانده بود به تهران آورد. در حالی كه به خاطر اصابت تركش، تقريبا
هيچ جای سالم در بدنه ماشين نبود!
پس از تشييع پيكر شهيد وصالی سريع به منطقه بازگشتيم. ابراهيم می گفت:
اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد.
برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهی شد.
روز بعد بچه های گروه، برای اصغر مجلس ختم وعزاداری برپا كردند. بعد
بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون
اصغر را بگيرند.
جواد افراسيابی و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدم های عزادار محاسن
خودمان را كوتاه نمی كنيم تا صدام را به سزای اعمالش برسانيم
. . .
زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی
@testimonial