جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
🌹 تا کی به تمنای وصال تو یگانه
🌹 اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
🌹 خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
🌹 ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
🌹 جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
🌹 رفتم به در صومعهی عابد و زاهد
🌹 دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
🌹 در میکده رهبانم و در صومعه عابد
🌹 گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
🌹 یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
🌹 روزی که برفتند حریفان پی هر کار
🌹 زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
🌹 من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
🌹 حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
🌹 او خانه همی جوید و من صاحب خانه
🌹 هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
🌹 هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
🌹 در میکده و دیر که جانانه تویی تو
🌹 مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
🌹 مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
🌹 بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
🌹 پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
🌹 عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
🌹 یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
🌹 دیوانه منم من که روم خانه به خانه
🌹 عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
🌹 دیوانه برون از همه آیین تو جوید
🌹 تا غنچهی بشکفتهی این باغ که بوید
🌹 هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
🌹 بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
🌹 بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
🌹 هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
🌹 امید وی از عاطفت دم به دم توست
🌹 تقصیر خیالی به امید کرم توست
🌹 یعنی که گنه را به از این نیست بهانه