▫️رخصت بده از داغ شقایق بنویسم ▪️از بغض گلوگیر دقایق بنویسم ▫️می‌خواهم از آن ساقی عاشق بنویسم ▪️نم‌نم به خروش آیم و هِق‌هِق بنویسم ▫️دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد ▪️ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ▫️در هر قدمت هر نفست جلوه ذات است ▪️وصف تو فراتر ز شعور کلمات است ▫️در حسرت لب‌های تو لب‌های فرات است ▪️عالم همه از این همه ایثار تو مات است ▫️از علقمه با دیده خونبار نیامد ▪️ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ▫️سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت ▪️دل‌ها همه مست رَجَز گاه به گاهت ▫️هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت ▪️دلوا پس طفلان حرم بود نگاهت ▫️سقای ادب جلوه ایثار نیامد ▪️ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ▫️افتاد نگاه تو به مهتاب دلش ریخت ▪️وقتی به دل آب زدی آب دلش ریخت ▫️فرق تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت ▪️با سجدۀ خونین تو محراب دلش ریخت ▫️صد حیف که آن یار وفادار نیامد ▪️ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ▫️انگار که در علقمه غوغا شده آری ▪️خون‌ بارترین واقعه برپا شده آری ▫️در بزم جنون نوبت سقا شده آری ▪️دیگر پسر فاطمه تنها شده آری ▫️این قافله را قافله‌ سالار نیامد ▪️ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ▫️ای علقمه از عطر تو لبریز برادر ▪️ای قصه دست تو غم‌ انگیز برادر ▫️بعد از تو بهارم شده پاییز برادر ▪️برخیز حسین آمده برخیز برادر ▫️عباس‌ ترین حیدر کرار نیامد ▪️ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ✍️ شاعر: حسین علاء الدین 🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون" 🆔 @tarashiun_ir 🌐 www.tarashiun.ir