و آدم را بر این مهبطِ عقل فرود ‌آورده‌اند تا از معلم فراق درس عشق ‌بیاموزد و شوق وصل . . و مگر عشق ‌را جز در هجران و فُرقت و غربت ‌می توان آموخت؟ پس این درد فراق همه هستی آدمی ‌است و مایه اصلی هنر نیز همین غم ‌غربت است که با اوست،از آغاز تا انجام. به یادآر این خطاب ازلی را که با تو ‌گفت: «فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ ‌فَتَشْقَىٰ»، «إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا ‌تَعْرَىٰ»، «وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَاوَلَاتَضْحَىٰ» ‌اینجا دیار مشقت است، جوع و ‌عریانی و تشنگی و سوز و آفتاب . ‌و آدم گم‌گشته زمین است که اگر ‌چون خواجه حافظ خود را بازیابد ، ‌سخت در شگفت خواهد آمد که : ‌ای وای! من بر این خراب آباد چه کنم؟' - شهیدآوینی