غم انگیزه اما واقعیه ‼️ شکمِ چهارمم بود و شوهرم گفته بود اگه اینبار نشه بیمارستان بمون همونجا! روزی هزاربار میکردم ، همش زیر لب میگفتم خدایا این دخترام دسته گلنا یوقت بدت نیاد به این مرد ! ! یمدت باهام حرف نمیزد و تا تکون میخوردم بهم میگفت روت پسر بیاره ! یه روز اومد بهم گفت میخوام با دوستام برم شهرستان و رفت که از سیاهم ۳ روز بعد خبر رسید .... ادامه داستانو بخون مو به تنت سیخ میشه👇 https://eitaa.com/joinchat/3185705294C9f7a3565a1