آزاد كن زِ راه كَرَم گَر نمي كُشي مـا را چه بي گناه گرفتار كرده اي نه راهِ رفتنم از تو، نه راه برگشتن همیشگی‌ست در این منزلت، اقامت من.. بیا بیا که درین ظلمت دروغ و ریا فروغِ رویِ تــو آرایش روانِ من است مگر در این شبِ دیرانتظارِ عاشق‌کُش به وعده‌های وصالِ تـو زنده دارندم " در نگاهِ من یک خروار دلتنگی‌ست های این بود مزدِ عـشق ...؟! " @Twiitaa