صب تو صف نونوایی یه خانم سالخورده با ظاهر معمولی جلوم بود، از نونوا یه نون خواست و موقع دادن کارت بانکیش آروم گفت: ممکنه این موجودی نداشته باشه، اگه نداشت بگید برم بیارم. نونوا کارت رو کشید و از صدای بوق دستگاه مشخص بود موجودی کافی نیست. نونوا خیلی عادی گفت: موجودی داشت مادرم. زنه با چشمانی پر از قدردانی نون رو‌گرفت و رفت،‌طوری به شاطر نگاه میکرد که انگار قهرمان زندگیش بود. اون لحظه با خودم فکر کردم که برای قهرمان زندگی مردم شدن نیاز به قدرت ماورایی و کارهای خارق‌العاده نیست، گاهی با چه کارهای ساده و راحتی میشه قهرمان زندگی یه آدم شد و روزش رو ساخت. *کاتسوموتو* ➺ @Twitter_eita [عضویت]