#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیتنامه شهید محمد حسین اوحدی
به نام خداوند یاریدهنده مجاهدان و روزیدهنده شهیدان.
بابا و مامان عزیزم، این نوشتهها را در زمانی مینویسم که بیش از چند روز به شروع عملیات باقی نمانده و در شرایطی مینویسم که بی هیچ مبالغهای صلاحیت شهید شدن را در خودم نمیبینم. با این حال به قول حافظ:
چرخ گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
هست اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور.
و شاید فضل و رحمت الهی شامل حال ما هم شد و به سعادت شهادت نائل شدیم.
شما الان نوشتههای فرزندتان را میخوانید که پیش شما نیست و شاید انتظار داشتید که به زودی برگردد و شما شاهد آغاز مرحله جدیدی از زندگیش باشید ولی آنچه تحققیافتنی است، خواست خداست که در آن رحمت و سعادت برای ما نهفته است و این ما هستیم که همیشه باید خواستهها و آرزوها و آمالمان را از فراز و نشیب واقعیتها عبور دهیم و اگر در این راه خود را تسلیم امامتی بکنیم که ما را به سوی نور و روشنی میبرد و حجت آشکار خدا بر زمین است، آن گاه آنچه نصیب ما میشود قضا و قدر الهی است و قطعاً سعادت ما را در بر خواهد داشت و در این راه آنچه رستگاری و سعادت ما را تضمین میکند صبر و استقامت و پایداری ما در میدان ابتلائات و آزمایشهای الهی و دل کندن از وابستگیها و خواستههای نفسانی است که قطعاً در این راه به صورت سدها و موانعی جلوهگر خواهد شد.
گاهی و تنها که به خدا فکر میکنم، احساس گناه بیشتری میکنم که خداوند چه قدر رحیم است و چه نعمتها به ما داده و در مقابل ما چه قدر کفران نعمت کردهایم و چه ناسپاس و در عبادتش و به جا آوردن شکر این نعمتها کوتاهی میکنیم.
بابا و مامان عزیزم همانگونه که شهادت برای من آغاز یک تحول در جهت قرب به خداست امیدوارم که در شما سرآغاز دورهای جدید و تحولی در جهت قرب بیشتر به خدا و پیوند با پیغمبر اکرم و خاندان معصومش باشد.
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران