🔰 دوگانه‌های سرنوشت‌ساز (1) ✍️ عبدالحسین مشکانی 😐 در گفت‌وگوهای تنهایی خودم، گمان‌ام به این رسید که دوگانه‌هایی وجود دارند که تا در آن‌ها به نتیجه نرسم، تکلیف‌ام با خودم روشن نخواهد شد. بالاخره باید از این بلاتکلیفی خلاص شد. دارم کمی بلندبلند فکر می‌کنم: اولین دوگانه خیلی خصوصی است؛ شاید لازم نباشد که بنویسم؛ ولی چون درباره‌ی همین «نوشتن» است، می‌نویسم. 🔄 تعدادی از دوستان، معترض شدند که چرا در «جلسات گفت‌وگو» مشارکت نمی‌کنی و چرا اگر شرکت هم می‌کنی، سخنی بر زبان‌ نمی‌رانی؟ اگر از «این‌که واقعاً چیزی در چنته ندارم و از خودِ آیینه‌سان‌ام واهمه دارم» بگذریم، خودم را این‌گونه قانع کرده‌ام که به‌جای گفتن و گفت‌وگوی رو در رو، بیش‌تر بنویسم؛ حتی شده صرفاً برای خودم بنویسم، تا تکلیف خودم را روشن کنم. تفاوت نوشتن و گفتن در این‌است‌که وقتی می‌نویسی، چندبار می‌خوانی و مراقبی که به نفس أمّاره و شیطان،‌ پاسِ‌گل ندهی. بارها می‌نویسی و پاک می‌کنی و درنهایت می‌توانی قانع شوی که بی‌انصافی نکرده‌ای و ناعادلانه، گزندی بر کسی ننشانده‌ای. اما وقتی سخن می‌رانی، دیگر وقتی به خودت می‌آیی، که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.... ✅ پس نوشتن و بازنویسی‌کردن و باز هم بازنویسی‌کردن، بیش‌تر مرا به «نتیجه» می‌رساند، تا گفتن و شنیدن و فاز مناظره گرفتن و گاهی سواری‌دادن به نفس أمّاره و شیطان. ، ، 👈دوگانه‌های سرنوشت‌ساز (2)👉 🆔 Eitaa.com/Vakavi 🔍