🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه هجدهم 🔹عنوان: بررسی مبانی کانت ✍ تنظیم از: محمد محسن دهنوی پیشنهاد استاد جهت تغییرات مشروح آنچه استاد گفته به صورت سیر بنویسیم سپس متن مربوط به آن را ذیل توضیح مشروح استاد بیاوریم هدف فهمیدن ریشه فلسفه مدرن است تا بفهمیم که ایران در چه موقعیتی قرار گرفت که جمهوری اسلامی شکل گرفت و انقلاب و جمهوری اسلامی توضیح داده شود تا برسیم به فقه فقه در جایی قرار گرفته که دنیای مدرن آن را درست کرده ظرف خودش نیست و جمهوری اسلامی آمده این ظرف را در خودش هضم کند و مشغول بازسازی ظرف بشود و این بازسازی به فقه نیاز دارد دکارت هستی در جای خودش است من می‌خواهم از معرفت به هستی برسم با روش عقل گرایی ولی در زندگی از حس استفاده می‌کنم چون فقط حس ما را به حقایق بیرون خودمان می‌رساند و معقولات توهم هستند دیوید هیوم نمی‌دانم خدا هست یا نه چون حس نمی‌شود حسگرایی ناظر به ابزار شناخت است حالا کانت چه کار کرد کانت مادر تفکر مدرن محسوب می‌شود کانت جمع کرد بین هیوم و دکارت و جمله معروف او این است هیوم مرا از خواب جزم گرایی بیرون کرد هیو می‌گوید قبل از آغاز تفکر باید ببینیم ابزار معرفتی ما چه مقدار کشش دارد هیوم پنبه معرفت یقینی را در غرب برای همیشه زد کانت عقلگرا با هیوم پیش می‌رود نتیجه‌ای که کانت به آن رسید این بود ما دو قوه داریم حس فاهمه معقولات تنها ارتباط ما با واقعیت حس است انسان وقتی به دنیا می‌آید لوح سفیدی است که اولین بار از طریق حواس داده های خارجی را داخل این لوح سفید جایگذاری می‌کند و وارد حوزه ادراکی او می‌شود یک سری گزاره‌های خام حسی به ما می‌رسد برای آنکه به ما قاعده دهد و نسبت دهیم به کل هستی فطریات یک سری چیزهایی بود که به صورت پیش فرض روی لوح سفید وجود ما بود یک سری مفاهیم ذهنی ما هست که از واقع نیامده مثل کمیت کیفیت   اسم این‌ها مقولات کانتی است کمیت شامل کلی جزئی شخصی کیفیت شامل ایجابی سلبی عدولی نسبت شامل شرطی حملی انفصالی جهت شامل وجوبی امکانی امتناعی گزاره‌های حسی برای اینکه قاعده شوند نیازمند آن هستند که از طریق مقولاتی که به صورت فطری وجود دارد روی آنها کار شود تحلیل شود و سپس تبدیل به قاعده شوند مکانیزم ادراک گزاره‌های حسی برای تبدیل شدن به قاعده نیازمند تحلیل با مفاهیم فطری در قوه فاهمه هستند کانت می‌گوید ما برهان عقلی صرف نداریم کتاب کانت برای این موضوع نقد عقل محض نام دارد هر گزاره حسی برای ورود به قوه فاهمه به صورت ثابت دارای زمان و مکان می‌شود زمان و مکان وجود خارجی ندارند مکان دارایی است که ذهن روی ادراک حسی می‌گذارد من در این زمان دیدم من در این مکان دیدم دو مشکل اساسی بشر از ابتدا سوت کشیدن بلندگو نداشتن مکان آیا می‌توان قاعده‌ها یا مفاهیم را به خارج نسبت داد این مفاهیم فطری مربوط به عقل بود ما این فطریات را از واقع نگرفتیم پس این چیز توضیح فهم ماست کانت می‌گوید من از معرفت رسیدم به هستی ولی این هستی منتج از معرفت است و دیگر هستی نیست دو مفهوم بسیار مهم سوژه و ابژه سوژه یعنی زاویه دید من فاعل شناسا ابژه یعنی همان چیزی که من دارم می‌بینم کانت می‌گوید سوژه ابژه را می‌بیند نومن متن هستی کنه ذات واقعیت فنومن واقعیت قابل شناخت ما دسترسی به نومن نداریم مگر آنچه که فنومن به ما می‌دهد فنومن سوژه برای ابژه است آنچه ما با دیدن چیزی به دست می‌آوریم فنومن های آن است مثل رنگ شکل اندازه و ولی ما دسترسی به کنه ذات او نداریم ما هرچه از عالم می‌بینیم فنومن است و این فنو من ابژه برای سوژه قرار می‌گیرد سوژه فاعلی است که دارد می‌بیند و فنومن همان تصویری است که می‌بیند فرق کانت و دکارت دکارت معرفت را مقدم کرد می‌گفت هستی که ارسطو می‌گفته من با معرفت به آن می‌رسم کانت می‌گوید من با معرفت می‌رسم به آنچه می‌شود شناخت سوژه اگر بخواهد چیزی را بشناسد من‌ها ابژه او قرار می‌گیرند و نومن کنه هستی است که به آن دسترسی نداریم توضیحات بیان شده منشا ایده آلیسم آلمانی است جنبه‌های ایده آالیستی هگل از کانت می‌باشد نکته سوژه و ابژه علم و معلوم نیست نکته یقینی بودن یا نبودن ربطی به حس ندارد بلکه مربوط به تحلیلات شما است پایان جلسه هجدهم 🚦@Westernstudies