سرانجام، بابک که پس از دستگیری چند تن از اعضای خانواده‌اش، بی‌یاور مانده بود، به دعوت یکی از بطریقان ارمنستان به نام سهل بن سنباط مخفیانه در منزل او فرود آمد و برادرش عبدالله را به نزدیکی دیگر از بطریقان آن ناحیه گسیل کرد اما سهل بن سنباط که بعدها ارتقای مقام و پاداش بسیار یافت، خبر بابک را به اطلاع افشین رسانید و سرانجام با همکاری صمیمانه سهل به سنباط بابک دستگیر شد. بابک را در 10 شوال 222 به اردوگاه افشین در برزند آوردند و چون برادرش نیز اندکی بعد دستگیر شد، هر دو را در یک خانه به زندان افکندند. افشین، بابک و برادرش را در 3 صفر 223ق به سامرا آورد و بابک را در قصر خود جای داد. خلیفه خود به دیدن بابک آمد گفته‌اند که بابک سرانجام به امر خلیفه به دست شمشیردار خود با شکنجه بسیار از پای درآمد. سر بابک را به خراسان فرستادند و پیکرش را در سامرا به دار کشیدند و با برادرش نیز در بغداد چنین کردند. معلوم نیست بابک تا چه اندازه به عقاید خرمیان پایبند بوده است، زیرا گفته‌اند که خرمیان اهل خون‌ریزی و قتال نبوده‌اند و بابک جنگ و خون‌ریزی را پیشه گرفته بود. به هر حال، می‌توان گفت که اگر هم عقاید خرمی موجب اعتلای بابک در میان پیروان این فرقه شد، ادامه و توفیق نسبی جنبش 20 ساله او، نه در جاذبه‌های اعتقادی، بلکه در وجود زمینه‌های اجتماعی و سیاسی آن عهد بوده است. در مآخذ موجود، نشانه‌ای از چگونگی پیشرفت کار بابک و از شیوه‌های او برای جلب هوادار دیده نمی‌شود. از ملاحظه مجموع روایتهای مربوط به آن عهد می‌توان حدس زد که در میان ایرانیان نوعی احساس استقلال‌طلبی از عنصر عرب و حتی برپایی گونه‌ای پادشاهی همچون ساسانیان وجود داشت که در وجوه گوناگون سیاسی و مذهبی مجال ظهور می‌یافت. چنان که محققان به درستی گفته‌اند، خرمیان و در رأس ایشان بابک در این عهد ـ دست‌کم نزد بخشی از مردم ـ نماینده چنین احساس شمرده می‌شدند. البته اصل و نسب و خاستگاه بابک سخت در پرده ابهام است، اما از لابه‌لای روایات می‌توان حس برتری جویی و جاه‌طلبی او را دریافت. حتی از پیغامی که او در مخفی‌گاه خود پس از فتح قلعه بذ به دست افشین، برای پسرش فرستاد، چنین بر می‌آید که در سودای پادشاهی بوده، زیرا از خود به عنوان «پادشاه» یاد کرده و گفته است که اگر پسر به او می‌پیوست، سروری بدو می‌رسید. همچنین گفته‌اند که بابک به هنگام قدرت، دختران و خواهران زیباروی بطریقان ارمنستان را به زور به زنی می‌خواست، چنانکه ابن سنباط نیز به او گفت: بطریقان این سرزمین همگی با تو خویشی دارند و تو از طریق ایشان فرزند یافته‌ای و همین امر احتمالاً در ناخشنودی اهالی آن سرزمین از بابک سخت مؤثر افتاد. با کشته شدن بابک،‌کار خرمیان به پایان نیامد و سالها و حتی قرنها بعد در همان ناحیه و نواحی دیگر ایران، نشانی از تحرکات ایشان وجود داشته است.(1) 1ـ دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج 11، ص 23 ـ‌26، با تلخیص. منبع : http://www.pasokhgoo.ir/node/3829 باز نشر از: 🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷 @Wiki_Shobhe