┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ◀️شبهه 💡کلمات کلیدی : ، ، ⛔️ شبهه: ⛔️ @Wiki_Shobhe چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت جهان را دگر گونه شد رسم و راه تو گویی نتابد دگر مهر ماه ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت ادب خوار گشت و هنر شد وبال به بستند اندیشه را پر و بال جهان پر شد از خوی اهریمنی زبان مهر ورزیده و دل دشمنی کنون بی غمان را چه حاجت به می کران را چه سودی ز آوای نی که در بزم این هرزه گردان خام گناه است در گردش آریم جام به جایی که خشکیده باشد گیاه هدر دادن آب باشد گناه چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبکر و عمر شود ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را بجای رسیده است کار که تاج کیانی کند آرزو تفو بر توای چرخ گردون تفو دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود ❇️ پاسخ دوم شبهه: ❇️ 🆔 @wiki_shobhe ✅ بررسی ابیات منتسب به فردوسی 1⃣ چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت این بیت از "ابیات الحاقی" شاهنامه بوده و به چند صورت آمده است:👇👇 که بخت عجم از عرب تیره شد همه فر ساسانیان خیره شد.(1) چو بخت عرب بر عجم چیره شد همه بخت ساسانیان تیره شد. (2) گذشته از الحاقی بودن این بیت، با کمال تعجب مشاهده می کنیم که به جای عبارت " فر ساسانیان " یا " بخت ساسانیان " عبارت جعلی "روز ایرانیان " نوشته شده! 😳 گویا به عمد خواسته اند تیره بختی و تیره روزی ساسانیان را که حکومتی رو به زوال بود، به تمام ایرانیان تعمیم دهند تا در چیرگی اعراب بر ایران بزرگنمایی شود. ⛔️هفت بیت بعدی سروده ی فردوسی نیست و در شاهنامه نشانی ندارند: شرح این ابیات: 2⃣ جهان را دگرگونه شد رسم و راه تو گویی نتابد دگر مهر و ماه این بیت به لحاظ ظاهر و معنی شباهت عجیبی به بیت های زیر از شاهنامه دارد: جهان را دگرگونه شد داوری چو آمد سکندر به اسکندری (3) و از آواز و اسپان و گرد سپاه بشد قیرگون روی خورشید و ماه (4) گویا شاعر ، از همین ابیات شاهنامه اقتباس کرده است. ضمناً در شاهنامه واژه "ماه" معمولا در کنار "خورشید" می آید نه در کنار مهر:😂 ز دریا به دریا همی مرد بود رخ ماه و خورشید پرگرد بود (5) به نام خداوند خورشید و ماه که او داد بر آفرین دستگاه (6) 3⃣ ز می نشئه و نعمه از چنگ رفت ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت "نشئه" واژه ای عربی به معنی مستی و بیهوشی است. این واژه از واژه های شاهنامه نیست.😂 4⃣ ادب خوار گشت و هنر شد و بال ببستند اندیشه را پر و بال ♦️واژه "وبال" در شاهنامه در چند جا در معنی اصلی خود "رنج و سختی و دشواری" بکار رفته است. مثل این بیت: از این پادشاهی بدان گفت زال دو راه است و هر دو به رنج و وبال (7) "وبال شدن هنر" یا هر چیز دیگر ترکیبی تازه است و در هیج کجای شاهنامه دیده نمی شود. ♦️این بیت ممکن است اقتباسی از این بیت شاهنامه باشد: هنر خوار شد جادویی ارجمند نهان راستی، آشکارا گزند (8) 5⃣ جهان پر شد از خوی اهریمنی زبان مهر ورزیده و دل دشمنی ♦️این بیت نیز شباهت عجیبی به دو بیت زیر از شاهنامه دارد: که زود آید این روز اهریمنی چو گردون گردان کند دشمنی (9) و جهان پر شد از خوبی و ایمنی ز بد بسته شد دست اهریمنی (10) 6⃣ کنون بی غمان را چه حاجت به می کران را چه سودی ز آوای نی منشا این بیت نیز نامعلوم است.🤔 7⃣ که در بزم این هرزه گردان خام گناه است در گردش آریم جام ✅ترکیب "هرزه گرد" به معنی "آدم ولگرد و آواره" و جمع آن هرزه گردان در شاهنامه دیده نمی شود! 8⃣ به جایی که خشکیده باشد گیاه هدر دادن آب باشد گناه تازگی این بیت کاملاً آشکار است و اصلاً به سبک و سیاق ابیات شاهنامه نمی خورد. دو عبارت "خشکیدن گیاه" و "هدر دادن آب" اصلا در شاهنامه نیست.😂 9⃣ چو با تخت ، منبر برابر شود همه نام بوبکر و عمر شود این بیت گاهی با فعل "کنند" به جای "شود" از ابیات شاهنامه در بخش پادشاهی یزدگرد است: ♦️اما ابیات پیشین و پسین آن برخلاف ابیات بالا به این شرح است: گر او را بد آید تو شو پیش اوی به شمشیر بسیار پرخاشجوی یا گر او را بد آید تو سر پیش اوی به شمشیر بسپار و یاوه مگوی چو با تخت ، منبر برابر شود (کنند) همه نام بوبکر و عمر شود (کنند) تبه گردد این رنج های دراز نشیبی دراز است پیش فراز. 👇 ادامه پاسخ👇