انسان بدنی دارد و روحی که بدنش جهتدار ولی روحش فارغ از هر جهتی است. همچنین نماز ، را مراتبی است که ظاهر آن باید به جهتی باشد ولی حقیقت آن به سمت وجه الله است که کلّ هستی را پر نموده است. کعبه نیز به همین نحو دارای ظاهر و باطنی است که ظاهرش مثل بدن انسان و ظاهر نماز ، مقیّد به جهت و سمت می باشد ولی باطنش از هر جهتی منزّه است. لذا بر ظاهر قبله و نماز و انسان حکم ظاهر بار می شود که حکمی اعتباری است و بر باطن آنها حکم حقیقت بار می شود که از هر جهتی آزاد است. و اهل زمین ، اگر چه می دانند زمین کروی است ولی آن را مسطّح اعتبار می کنند. همانگونه که می دانند زمین بر گرد خورشید می چرخد ولی چنین اعتبار می کنند که خورشید بر گرد زمین می چرخد. لذا حتّی یک منجّم نیز هنگام طلوع و غروب نمی گوید: زمین چرخید و خورشید دیده شد یا خورشید پنهان گشت ، بلکه می گوید خورشید طلوع کرد یا خورشید غروب نمود. یا هنگام ظهر نمی گوید زمین چرخید و سر ما به راستای خورشید رسید ، بلکه می گوید: خورشید به بالای سر ما رسیده است ؛ یا هنگامی که یک منجّم با هواپیما به سمت شهری در آن سوی کره ی زمین حرکت می کند ، نمی گوید من به سمت فضا می روم ، بلکه می گوید به سمت فلان شهر می روم. حتّی خلبان هم وقتی هواپیما را به سمت آن شهر هدایت می کند ، چنین نیست که مدام سر هواپیما را به سمت زمین کج کند تا هواپیما به سمت فضا نرود ؛ بلکه مسیر راست با سرعت زیر یازده هزار و دویست متر بر ثانیه ، در مجاورت جاذبه زمین ، مساوی است با مسیر منحی . لذا اگر موشکی بخواهد از حرکت منحی بر گرد زمین رها شود باید از این سرعت فراتر رود. پس ، تا ما بر روی زمین هستیم و با سرعتهای عادی سیر می کنیم ، جهتهای منحنی روی زمین برای ما مستقیم اعتبار می شوند ؛ چون در این گونه از امور ، بشر تابع حسّ خویش است نه تابع نگاه علمی و عقلی. لذا اگر از ما خواسته شود که بر روی زمین خطّی راست یا مثلثی رسم کنیم ، فوراً آن را رسم می کنیم و نمی گوییم که ترسیم خطّ راست یا مثلث بر سطح کره غیر ممکن می باشد. 2ـ حقیقت امر همان بود که پیشتر گفته شد ، امّا اگر آن استدلال ، شیفتگان علوم جدید را قانع نکرد ، پاسخی دیگر توان داد. و آن اینکه مفهوم خطّ و راستا ، از منظر هندسه ی اقلیدسی متفاوت با مفهوم خطّ از دیدگاه هندسه ی نااقلیدسی است ؛ و آنچه علم امروز در بُعد کلان عالم ، آن را به رسمیّت می شناسد ، هندسه ی نااقلیدسی مثل هندسه ریمانی یا هندسه ی لوباچفسکی است ؛ که هندسه های منحنی می باشند. در هندسه ی اقلیدسی اگر خطّی بر روی کره ترسیم شود تنها در یک نقطه با کره مماسّ خواهد بود ولی در هندسه ی نااقلیدسی خطّ راستی که روی کره کشیده می شود در تمام نقاط با سطح کره اشتراک خواهد داشت. و جالب این است که بدانیم بزرگترین نظریّات فیزیکی امروز ، مثل نسبیّت عامّ اینشتین نیز بر همین هندسه های نا اقلیدسی مبتنی می باشند. در جهان امروز ، هندسه ی اقلیدسی تنها در ابعاد کوچک کاربرد دارد که ما انسانها در چنین ابعادی ، زمین را مسطّح فرض می کنیم ؛ امّا در بُعد کلان عالم ، که گرانش نقش اساسی ایفا می کند ، هندسه ی مسطّح اقلیدسی فاقد کاربرد می باشد. همچنین بهتر است بدانیم که از نظر نسبیّت عامّ که مبتنی بر هندسه ی نا اقلیدسی است ، زمین با حرکتی دوری به گرد خورشید نمی چرخد ، بلکه زمین در خطّی کاملاً راست ، راه خود را می رود ؛ لکن جرم خورشید فضا ـ زمان را خمیده کرده است ، لذا حرکت مستقیم در فضای خمیده ی چهار بُعدی در نگاه سه بُعدی ما منحنی می نماید. @mobahesegroup بازنشراز 🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷 🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐 https://telegram.me/joinchat/BWGstz9LDGhlEtwQ6sumxg