◀️شبهه ⛔️ سوال: ⛔️ @Wiki_Shobhe آغاز پیدایش ی «جدایی دین از » از چه زمانی بوده است ؟ و چرا میگویند : سیاست بد است و به ویژه به ما طلبه ‌های جوان توصیه میکنند که وارد سیاست نشوید که آلوده میشوید؟! ✅◀️ پاسخ : ▶️✅ @Wiki_Shobhe ✳️تاریخچه‌ ی غیر مدون اندیشه‌ ی «جدایی دین از سیاست» از همان موقعی آغاز شد که جامعه و ضرورت اداره و تدبیر امور جامعه و تشکیل حکومت یا دولت (بزرگ یا کوچک) شکل گرفته است. چرا که از همان ابتدا دو گروه داعیه‌ ی هدایت ، اداره و حکومت بر جامعه را داشتند. 🔸گروه اول : انبیای الهی میباشند که فقط احکام و اوامر الهی را موجب رشد و کمال فرد و جامعه اعلام نمودند. 🔸گروه دوم : سلاطین ، حاکمان ، زورمداران و گردنکشان هستند که ملت را ملزم به اطاعت از قوانین دلخواه خودشان میدانستند و میدانند. ✔️چنانچه در قرآن کریم میخوانیم ، وقتی خداوند متعال به موسی و هارون (ع) مأموریت داد که به سوی فرعون بروند ، در اولین دستور فرمود که به فرعون بگویید که دست از این قوم بردارند و هدایت آنها را به نبی مرسل بسپارند ؛ (طه ، 47) و آنان نیز چنین کردند . وقتی به نزد فرعون رفتند، نگفتند : آمده ‌ایم تو را به یکتا پرستی دعوت کنیم ، [اگرچه در معنای رسول و دعوت آنها همین معنا نیز جاری است] ، بلکه ابتدا گفتند : آمده ‌ایم تا فرزندان اسرائیل را با ما بفرستی ؛ (الشعراء ، 16، 17) 💥با پیروزی ادیان الهی و طرفداری گسترده‌ ی مردم از انبیاء ، اوصیاء‌ و اولیای الهی ، زورمداران که نمیتوانستند دین را از مردم بگیرند ، سعی کردند با ترفندهای دیگری وارد عمل شوند ، لذا این ساز را نواختند که «بسیار خوب ، شما میتوانید متدین باقی بمانید . اما دین یک مسئله‌ ی شخصی است و نه اجتماعی و سیاسی ، پس دین از سیاست جداست . اهل دین ، امور دینی را اداره کنند و ما (قدرت طلبان) ، سیاست و حکومت را اداره میکنیم. 1⃣حتی در تاریخ اسلام شاهدیم که نه تنها بت پرستان حاکم بر شبه جزیره‌ ی حجاز به پیامبر (ص) وعده‌ ی ثروت و قدرت دادند تا از داعیه‌ی خود دست بردارد ، بلکه در ادامه نیز چنین شد . چنانچه شاهدیم در ماجرای سقیفه و پس از آن چنین شایع کردند که در دینداری ، ایمان ، علم ، تقوا ، درایت و جانشینی حضرت علی (ع) بر اساس ماجرای غدیر خم و ... شکی نیست ، اما دین یک مسئله است و «سیاست و حکومت» مسئله‌ ی دیگری است و اکنون که حضرت رسول اکرم (ص) رحلت نموده است ، مصلحت است که با توجه به مسائل متعددی ، چند صبایی ما حکومت را اداره کنیم. 2⃣پس از شهادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) نیز ، معاویه جدایی دین از سیاست را اعلام نمود و پس از ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (ع) ، یزید ملعون پایان دین را اعلام نمود . از آن پس نیز خلفا که نه شیعه بودند و نه سنی ، اما باید بر جامعه‌ ی اسلامی حکومت میکردند ، از آن جهت که نمیتوانستند به دروغ ادعا کنند که ما شیعه هستیم ؛ چرا که در آن صورت باید حکومت را به امام عصرشان تسلیم میکردند ؛ ادعا کردند که ما سنی [پایبند به سنت شیخین] هستیم . و امامان یا علما باید به امور دینی بپردازند و ما به حکومت . لذا همه‌ ی ائمه (ع) را به خاطر نقش آنها در سیاست و ترس از سقوط حکومت به شهادت رساندند و نه به خاطر بیان احکام وضو ، طهارت ، غسل و ... 3⃣جدایی دین از سیاست به صورت مدون نیز پس از رنسانس و سقوط حکومت جبار و خرافاتی کلیسا بر جهان غرب شکل گرفت و رفته رفته با ارائه‌ ی نظریات متفاوت و تبلیغات گسترده تکمیل شد . اما برای روشن ‌تر شدن موضوع توجه به نکات ذیل ضروری است: 🔰«دین» به معنای «آیین و روش زندگی» و نیز «سیاست» به معنای «تدبیر امور اداره ‌ی جامعه»‌ اموری نیستند که به یک گروه خاص اختصاص داشته باشند و یا جدا کردن آنها از یکدیگر معنا و مفهومی داشته و یا اصلاً ممکن باشد . لذا «جدایی دین از سیاست» ، دروغی بیش نیست. 🔰با توجه به معانی فوق معلوم میشود که همه‌ ی انسانها «دین» دارند ، منتهی تفاوت یا حتی تضاد در نوع «دین» آنهاست و نه در دینداری و بی‌ دینی . بت پرستی ، و ایسمهای متفاوت امروزی چون : هگلیسم ، مارکسیسم ، کمونیسم ، امپریالیسم ، فمینیسم و ... نیز دین هستند . چرا که تعریفی از اول و آخر و مسیر جهان (جهان بینی) و باید و نباید‌های (ایدئولوژی) منطبق با آن جهان ‌بینی ارائه میدهند و مردم را به سوی آن دعوت میکنند . لذا آنانکه مخالف دین هستند ، در واقع میگویند : دین تو نه ! اما دین من آری! 🔰سیاست نیز امری نیست که کسی بخواهد مخالف آن باشد . همه چه بخواهند و چه نخواهند ، با سیاست (بمعنای عام یا خاص آن) زندگی میکنند . ♦️مثال: