ولایت سیاسی داشتن فقیه ، موضوع بحث و اختلاف علما و فقها نمیباشد ، بلکه حدود اختیارات در یک یا دو مورد ، در گذشته (و شاید حال برای برخی) مورد اختلاف نظر بوده است . دست کم از زمان شیخ مفید (ره) به بعد ، مبحث "ولایت فقیه" به صورت رسمی در دروس فقهی مطرح شد و هیچ کدام "ولایت فقیه" را به صورت مطلق رد نکرد‌ه‌ اند [چون شرع مقدس است و نمیتوانند که رد کنند] ، بلکه در مورد حدود اختیارات ولی فقیه غیرِ معصوم ، آن هم نه همه ، بلکه یک یا دو بند ، برخی اختلاف نظر داشتند . در اسلام ، سیاست از دیانت جدا نیست که بگویند : «فقه در مورد سیاست ، حرف ، فتوا و حکمی ندارد» ، اینطور نیست که گفته باشند : بخش وضو ، طهارت و غسل با فقها، و بخش حکومت ، سیاست ، اداره کشور و شئونش با دیگران و طواغیت و فراعنه‌ ی زمان یا نوچه‌ هایشان . آیا "فقه اسلام" در خصوص حکومت ، سیاست و شئونی چون : قضا ، جنگ ، صلح ، اقتصاد ، تعاون ، تعاملات داخلی و خارجی و ...، چارچوب و احکامی دارد یا ندارد ؟! اگر نداشته باشد که "دین" ناقص میشود و اگر داشته باشد (که دارد) ، برای اجرا آمده نه برای طرح تئوری در کتابها ! اگر فقیه در سیاست ولایت ندارد ، پس در چه امری ولایت دارد ؟ مگر آنکه به صراحت بگویند : «آقا ! ما اصلاً نمیدانیم که ولایت یعنی چه ؛ و ولایت فقیه یعنی چه ؛ حکومت اسلامی چگونه حکومتی است ؛ یا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کدام است ؛ منتهی چون مخالفیم و دوست نداریم ، هر چیزی میگوییم . و البته چنین اذعانی ، علم ، صداقت و شجاعت میخواهد. 4⃣پس "ولایت فقیه" در فقه اسلامی ، امری نیست که امام خمینی (ره) آن را برای خود یا دیگران ساخته باشند ، و اساساً "فقه" یعنی تأسی به آموزه‌ ها و احکام (قوانین و شرع) اسلام که در قرآن ، حدیث و سنّت پیامبر اکرم (ص) و بالتبع اهل عصمت (ع) تعلیم شده است. ♦️فقاهت : یعنی توانای استنباط احکام از منابع تعریف شده‌ ی آن . و احکام چه در زمینه قضاوت ، چه در زعامت و سرپرستی جامعه و چه در امور شخصی ، همه "فقه" است . و البته فقیهی در مقام اجرا و رجوع مردم ، قابلیت "مرجعیت و ولایت" دارد که هنرش فقط "علم فقه" نباشد ، بلکه متقی ، با درایت و بصیرت ، با تدبیر و شجاع و مدیر باشد . پس هر فقیهی دارای تمامی این ویژگیها نمیباشد ، چنان که امام حسن عسکری (ع) فرمودند: 🍀«فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ ، وذلكَ لا يكونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّيعَةِ لا جَميعَهُم» (الاحتجاج : 2/510/337) ✏️ترجمه : اما هر فقيهى كه خويشتندار و نگاهبان دين خود باشد و با هواى نفْسش بستيزد و مطيع فرمان مولايش باشد ، بر عوام است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگيها را تنها برخى فقهاى شيعه دارا هستند ، نه همه آنها. ☑️پس، اگر از فقیه ، استفتاء (طلب فتوا) شود ، رجوع به مرجعیت فقهی اوست ؛ اگر طلب قضاوت شود ، رجوع به مرجعیت قضایی اوست و اگر طلب رهبری جامعه شود ، رجوع به مرجعیت سیاسی اوست و اینها همه از شئون یک فقیه میباشد. @sh_alaviuon_1 بازنشراز 🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷 🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐 https://telegram.me/joinchat/BWGstz9LDGhlEtwQ6sumxg