Seyed.vahab.razavi:
✅ افسانه ی کتابسوزی اعراب در ایران (2)
🔹اساساً تاریخ وجود كتابخانه ای را در ایران ضبط نكرده است، برخلاف كتابخانه ی اسكندریه كه وجود چنین كتابخانه ای در سالهای میان سه قرن قبل از میلاد تا حدود چهار قرن بعد از میلاد قطعی تاریخ است.
اگر در ایران كتابخانه هایی وجود می داشت، فرضاً سوختن آنها ضبط نشده بود، اصل وجود كتابخانه ضبط می شد خصوصاً با توجه به اینكه می دانیم اخبار ایران و تاریخ ایران بیش از هر جای دیگر در تواریخ اسلامی وسیله ی خود ایرانیان یا اعراب ضبط شده است.
👈دیگر اینكه در میان ایرانیان یك جریان خاص پدید آمد كه ایجاب می كرد اگر كتابسوزی در ایران رخ داده باشد حتماً ضبط شود و با آب و تاب فراوان هم ضبط شود و آن جریان شعوبیگری است.
شعوبیگری هر چند در ابتدا یك نهضت مقدس اسلامی عدالتخواهانه و ضدتبعیض بود، ولی بعدها تبدیل شد به یك حركت نژادپرستانه و ضدعرب. ایرانیان شعوبی مسلك، كتابها در مثالب و معایب عرب نوشتند و هرجا نقطه ی ضعفی از عرب سراغ داشتند با آب و تاب فراوان می نوشتند و پخش می كردند؛ جزئیاتی از لابلای تاریخ پیدا می كردند و از سیر تا پیاز فروگذار نمی كردند.
🔹اگر عرب چنین نقطه ی ضعف بزرگی داشت كه كتابخانه ها را آتش زده بود خصوصاً كتابخانه ی ایران را، محال و ممتنع بود كه شعوبیه كه در قرن دوم هجری اوج گرفته بودند و بنی العباس به حكم سیاست ضداموی و ضدعربی كه داشتند به آنها پروبال می دادند درباره اش سكوت كنند، بلكه یك كلاغ را صدكلاغ كرده و جار و جنجال راه می انداختند، و حال آنكه شعوبیه تفوّه به این مطلب نكرده اند و این خود دلیل قاطعی است بر افسانه بودن قصه ی كتابسوزی ایران.
💢تصدیق می كنم كه اگر قصه ی كتابسوزی صرفاً به عنوان یك حادثه ی تاریخی در محیط تحقیق بخواهد بررسی شود نیازی به اینهمه تفصیل ندارد، اما خواننده ی محترم باید توجه داشته باشد كه این داستان را از محیط تحقیق و جوّ بررسی علمی خارج كرده و از آن یك «سوژه» برای «تبلیغ» ساخته اند.
برای محققین بی طرف اعم از مسلمان و غیرمسلمان، بی اساسی این داستان امری مسلّم و قطعی است ولی گروههایی كه به نوعی خود را در تبلیغ این قصه ذی نفع می دانند دست بردار نیستند، كوشش دارند از راههای مختلف این داستان را وسیله ی تبلیغ قرار دهند.
تبلیغ كتابسوزی در ایران و در اسكندریه تدریجاً به صورت یك «دستور» و یك «شیوه ی حمله» درآمده است.
📚 گزیده ای از مجموعه آثار شهید مطهری. ج14، ( از صفحات 274 تا 312)