مظفرالدین شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله سیدین سندین آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک می‌کنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. عدهای هم در سفارت انگلیس متحصن شدند. عین الدوله با گسترش ناآرامیها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد. شاه فرمان تشکیل مجلس شورای ملی را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی امضا کرد و حکومت مشروطه برای اولین بار در ایران تأسیس شد. پس از مرگ مظفرالدین شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد. محمدعلی شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد. پس از چند روز عده‌ای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کرد و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. با بمبی که یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلیشاه انداختند به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغشاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد. فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در ۱۴۸۱ گیلکی، را به توپ بستند. پس از حمله به مجلس و پخش خبر آن، در شهرهای دیگر ایران شورش‌هایی برخاست. مردم تبریز و بختیاری‌ها با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. علی مسیو، ستارخان، باقرخان و حیدرخان عمواوغلی در تبریز به بسیج مردم و سازماندهی نیروی مسلح (مجاهدین مشروطه) برای مقابله نیروهای دولتی دست زدند. مجاهدین بختیاری با حرکت به سوی تهران و با همراهی مجاهدین شمال به فرماندهی سپهدار اعظم که در نزدیکی تهران به هم پیوستند، پس از شکست مقاومت نیروهای استبداد صغیر موفق به فتح تهران شدند. عکس های زیر مربوط به حوادث روی داده در این مقطع تاریخی است. در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان تهران را اشغال کردند[۴]. رضاخان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از ناآرامی‌ها و راهزنی‌ها را از بین برد. در ۳ آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخست‌وزیری منصوب شد و ابتدا تلاش ناکامی در جهت جمهوری‌خواهی کرد. ولی در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید. وی سرانجام در سال ۱۳۲۰، پس از اشغال ایران به دست متفقین، تحت فشار بریتانیا وادار به ترک سلطنت گردید و سه سال بعد در شهر ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی درگذشت.[۳] آقا نجفی, که خود از نزدیک آن شرایط و اوضاع را دیده است, وضع اسفبار آن زمان را این گونه ترسیم می کند: (در سنه 1325 هیاهوی مشروطه ایران در نجف بلند بود. دیانت اسلام به جمهوریت انسب و اقرب است… مشروطه خواهان بی خبر از دین, مانند بنی امیه, در آغاز خود را منتسب به اسلام کردند و بعد گفتند که (قتل الحسین بسیف جدّه) بعضی از مستبدین مصمم که از خرمقدسین و مدلسین بودند, شیطنتهایی بر ضد مشروطه خواهان داشتند و آنها را به باد تهمت و افترا بسته بودند و آخوند را فرنگی و ختنه نشده و بابی معرفی کردند و این شایعات به تمام نجف و بلکه تمام عراق رسیده بود و از طلاب و اهل علم, امنیّت سلب شده بود…) (سیاحت شرق), آقا نجفی قوچانی455/, امیرکبیر. 🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/423559169C437e7ceb51