عکسی از سردار سلیمانی در ویرانههای سوریه؛ بدون سلاح و تیم اسکورت در چند ده متری دشمنی سفاک و درنده!
از نوع لباس حاجی میشود فهمید زمستان است و سرد!
آنقدر که مغزم خسته میشود عصبی میشوم و دندان به هم میسایم.
که آن زمان که او در بیابانها با جسم ناقص و مجروحش برای امنیت ما مردم ایران و انسان ها تلاش میکرد ما چکار میکردیم؟ ما کجا بودیم؟ ما به چه کاری مشغول بودیم...
زمانی که او مرگ را به سخره گرفته بود
مسئولان چکار میکردند؟
احتمالا برخیهایشان تا گردن در جکوزی و استخر بودند. شاید هم در جای گرم و نرمی خوابیده بودند.
وقتی حاجی به خاطر ما دولا دولا میدوید
وقتی غم کودکان را میخورد
من در حال غصه خوردن برای چه بودم؟
او رفت تا داعش به مرز های کشور امام زمان نزدیک نشود
اما دلم خیلی گرفته و غمگین است به خاطر مردم کشورم که غیرت ناموسی آنها را ذره ذره دارن میگیرن وقورباغه پز میشوند و نمی فهمند
نمی دانند با انعطاف در باره بی حجابی چه بلایی را اندک اندک سر خودشون و جامعه میارن.
دشمن خیلی وقت پیش وارد مرز های کشور شده ولی نه با ظاهر داعش بلکه با جعبه جادویی فضای رها ی مجازی
داریم قورباغه پز میشویم درجه گرما به بالای پنجاه رسیده هم مسولین خوابند و هم مردم
دیر بجنبیم دنیا و آخرتمان را خراب خواهند کرد.
بیدار شوید ای مسئولین
بیدار شوید ای مومنین
ببدار شوید ای ملت انقلابی
بیدار شوید تا نوبت به بیداری با چکمه جلادان حرامزاده نرسیده
ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم
قوموا لله مثنی و فرادی
اگر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ای بمیرد تمامی چیزهای دیگر خواهد مرد