اون همه قول و قرار پدرونه این بود
اون همه لالایی های عاشقونه این بود
.
اون همه گفتی مراقبم می مونی این بود
اون همه گفتی که بی من نمی تونی این بود
.
مرده و قولش چرا پس دیر کردی
گفتم تا الآن دیگه برمی گردی
.
حالا اگه بیای فرقش چیه برام
اینقدر منو زدن تار می بینه چشام
.
نمی دونی زنده ام چجوری
منو می کشه این صبوری
چرا نمیای بسه دوری
.
گل سری که خریدی نمی دونم چی شد
گوشواره هامو ندیدی نمی دونم چی شد
.
چیزی نمونده برای بازی کردن واسم
عروسکامو ندیدی نمی دونم چی شد
.
منو نمی شناسی ببینی بابا
هر چی می گفتم می زدن نامردا
.
حس می کنم دیگه این جا اضافه ام
هم عمه خسته شد هم من کلافه ام
.
نمی دونی زنده ام چجوری
منو می کشه این صبوری
چرا نمیای بسه دوری
.
همه رو گفتم برا این که تموم شه دوری
تو رو خواستم ببینم ولی نه اینجوری
.
با خودم میگم رقیه کاشکی صبر می کردی
تو که دیدی حالا باباتو مگه مجبوری
.
آخه نبودی حرمو سوزوندن
چادر نماز سرمو سوزوندن
.
موهایی که یه روز می رفت تا دامنم
سوختن جلو چشام سوختن با پیرهنم
لینک عضویت 👇🔰🔰🔰
@Ya_Roghayyeh
@Ya_Roghayyeh
@Ya_Roghayyeh
کــانـال۞یارقیه بنت الحسین۞👆👆
📢
#سبک_پایین👇👇