🟣 جوان زرنگ و خوش سخن، دانشمند را منکوب کرد.‼️
🔵 جمعی از اصحاب امام صادق علیه السّلام نزد آن حضرت، و از جمله،هشام بن حَکَم، که جوان بود، حاضر بودند.
💚 امام صادق علیه السّلام فرمود: ای هشام! گفت: لبیک یابن رسول اللَّه! امام فرمود: آیا به من نمی گویی که با عَمرو بن عبید، چه کردی و از او چه پرسیدی؟
🔶 هشام گفت: قربانت شوم یابن رسول الله! شما در نظرمن، بسیار باجلالت و محترم هستید، و من از شما شرم دارم، و زبانم، در محضر شما، کار نمی کند. امام فرمود: وقتی به شما دستوری میدهم، انجام بدهید.
🔶 هشام گفت: ...، یک روز جمعه، وارد بصره شدم و به مسجد رفتم؛ عَمرو بن عبیدِ (معتزلی، از دانشمندان اهل تسنن،) نشسته بود و گروه زیادی، دراطرافش جمع شده بودند و از او پرسشهایی میکردند، من، از بین جمعیت رفتم و در آخر جمعیت،(مقابل استاد،) دو زانو نشستم؛
🔸پرسیدم: ای دانشمند! من اهل این شهر نیستم؛ اجازه میدهی سوالی بپرسم؟ گفت: هر چه میخواهی بپرس:
گفتم: آیا تو چشم داری⁉️ گفت:پسر جان! مگر نمی بینی؟ این چه سوالی است که می پرسی⁉️ گفتم :سؤال من، همین است؛ (لطفاً جواب بده)؛
🔹گفت بپرس؛ گرچه سؤالت از روی نادانی، و بی فایده است❗آری؛ چشم دارم؛
🔸گفتم با چشمت چه میکنی؟
🔹گفت دیدنیها را میبینم و رنگ و نوع آنها را تشخیص میدهم؛
🔸گفتم آیا زبان داری؟
🔹گفت دارم پرسیدم با آن، چه میکنی؟
🔹گفت طعم و مزه غذاها را تشخیص میدهم
🔸گفتم آیا شامه(بویایی) داری؟
🔹گفت آری؛
🔸گفتم با آن، چه میکنی؟
🔹گفت بوها را استشمام کرده و بوی خوب و بد را تمیز میدهم
🔸گفتم :دهان داری؟ گفت: آری. گفتم: با آن، چه میکنی؟ گفت: مزه هر خوراکی را میفهمم. پرسیدم: زبان داری؟ گفت: آری. گفتم: با آن، چه میکنی؟ گفت: سخن میگویم.
🔸گفتم آیا گوش هم داری؟ گفت آری؛ پرسیدم با آن، چه میکنی؟
🔹گفت صداها را میشنوم و از یکدیگر تمیز میدهم
🔸پرسیدم: دست داری؟ گفت: آری. گفتم: با آن چه میکنی؟ گفت: با آن، کارهایی انجام می دهم، مشت میزنم؛ و با سر انگشتهایم اشیاء را لمس میکنم؛
🔸پرسیدم: آیا با وجود اینها، قلب(عقل) هم داری؟
🔹گفت دارم گفتم با آن، چه میکنی؟ گفت: پسر جانم! اگر دیگر اعضا و جوارح من دچار شک و تردید شوند قلبم شک آنها را برطرف میکند( قلب و عقلم راهنمای اعضا و جوارحم است).
🔸گفتم: آیا این اعضای بدنت، از قلبت(عقلت)، بی نیاز نیستند؟ گفت : نه؛ گفتم: این اعضا که کاملاً صحیح و سالم هستند، چه نیازی به قلب(عقل)، دارند⁉️ (از گفته هایت بر میآید که) خداوند، قلبت(عقلت) را فقط برای این، در بدنت آفریده که شکّ اعضای بدنت را تبدیل به یقین کند⁉️گفت: بله، همچنین است.
🔸گفتم: پس چاره ای جز بودن قلبت نیست؛ و اگر قلب(عقل)، نمیبود، اعضایت دائما در شکّ به سر میبردند و نمیتوانستند به چیزی یقین کنند، و درست، تشخیص بدهند⁉️
🔹گفت : بله، همچنین است.
🔸گفتم: ای ابو مروان! راستی! آیا خداوند، تعالی ذِکرُهُ، اعضای بدنت را بی رهبر و پیشوا رها نکرده؛ و برایشان امام، ساخته؛ تا هر چه را درست، تشخیص دهد، امضاء و تأیید کند؛ و در هر چه تردید دارند آنها را به یقین آورد، و این همه خلقِ خود را در سرگردانی و شکّ و اختلاف، رها کرده و رهبری برایشان معیّن نکرده، تا در شک و سرگردانیِ خود، به او رجوع کنند⁉️
🔴 پس(عَمرو بن عبیدِ معتزلی،) ساکت شد و چیزی نگفت. آن گاه رو به من کرد و گفت: تو هشامی❓ گفتم نه. گفت با او همنشینی❓ گفتم: نه. گفت: پس، از کجایی؟ گفتم: از اهل کوفه ام. گفت: تو خودِ او هستی‼️
🔵آن گاه مرا در آغوش کشید و در جای خودش نشانید، و حرفی نگفت تا من برخاستم و رفتم.
💚امام علیه السّلام خنده ای کرد و فرمود: ای هشام! این را چه کسی به تو آموخت❓ گفتم: یا ابن رسول اللَّه! به زبانم روان شد.
💚فرمود: ای هشام! به خدا قسم، این(ها که گفتی)، در صحف ابراهیم و موسی ثبت است.
(... قَالَ أَ لَا تُحَدِّثُنِی کَیْفَ صَنَعْتَ بِعَمْرِو بْنِ عُبَیْدٍ وَ کَیْفَ سَأَلْتَهُ قَالَ هِشَامٌ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أُجِلُّکَ وَ أَسْتَحْیِیکَ وَ لَا یَعْمَلُ لِسَانِی بَیْنَ یَدَیْکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْ ءٍ فَافْعَلُوا...)
📚 بحار الانوار، ۶۸/ ۲۴۸ از:
📚 امالی شیخ صدوق: ۳۵۱
ا✅✅✅✅✅✅✅
کانال«نوای رستگاران» در:
📱سروش:
splus.ir navayerastgaran
📱ایتا:
@navayerastgaran