🔸آیا میدانید کدام چاه پر آبی است که بی مصرف مانده است؟🔸 «و بِئرٍ مُعَطَّلةٍ و قَصرٍ مَشيد»(1) و چه بسیار چاه هاى پر آبى که صاحبانش نابود و آب هایش در زمین فرو رفته بود، معطل و بى مصرف ماندند، نه کسى از آنها آبى مى کشد و نه تشنه اى از آن سیراب مى گردد و چه بسیار قصرهاى پرشکوه و کاخ هاى سر به آسمان کشیده و به صورت زیبا گچکارى شده، ویران گشتند حضرت امیرالمؤمنین امام علی ‌عليه السلام در مورد اين آيه فرمودند: «فالقصر محمّد و البئر المعطلة ولايتی، عطّلوها وجحدوها ومن لم يقرّ بولايتی لم ينفعه الإقرار بنبوّة محمّد صلی الله عليه وآله»(2) «همانا مراد از قصر، محمّد است و چاه معطل مانده، ولايت من است كه آن را معطّل گذاشته و انكار كردند،هر كه به ولايت من اقرار نكند اقرار به نبوت برای او نفعی ندارد.» جالب اینكه در روایاتى كه از طرق اهلبیت (علیهم السلام) به ما رسیده جمله (و بئر معطلة) به علما و دانشمندانى كه در جامعه تنها مانده اند و كسى از علومشان بهره نمى گیرد تفسیر شده است! از امام موسى بن جعفر (علیهما السلام) در تفسیر جمله (و بئر معطله و قصر مشید) مى خوانیم : البئر المعطلة الامام الصامت ، و القصر المشید الامام الناطق : چاه معطل كه از آن بهره نمى گیرند، امام خاموش ، و قصر محكم سر برافراشته امام ناطق است .(3) نظـر همین مضمون از امام صادق (عله السلام) نیز نقل شده است . این تفسیر در حقیقت نوعى از تشبیه است (همانگونه كه حضرت مهدى (علیه السلام) و عدالت عالمگیر او در روایات به (ماء معین) (آب جارى) تشبیه شده است) یعنى هنگامى كه امام در مسند حكومت قرار گیرد همچون قصر رفیع محكمى است كه از دور و نزدیك دیده ها را به خود جلب مى كند و پناهگاهى براى همگان است ، اما هنگامى كه از مسند حكومت دور گردد و مردم اطراف او را خالى كرده ، نا اهلان بجاى او بنشینند به چاه پر آبى مى ماند كه به دست فراموشى سپرده شود، نه تشنه كامان از آن بهره مى گیرند و نه درختان و گیاهان با آن پرورش مى یابند. (4) و در همین زمینه شاعر عرب چه جالب سروده است : بئر معطلة و قصر مشرف مثل لال محمد مستطرف فالقصر مجدهم الذى لا یرتقى و البئر علمهم الذى لا ینزف (5) (چاه متروك و قصر برافراشته مثال زیبائى براى آل محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) است . (قصر)، مجد و عظمت آنها است كه كسى به آن نمى رسد، و (چاه)، علم و دانش آنها است كه هرگز پایان نمى گیرد). 📚پی نوشت ها: 1 - سوره حج، آيه ۴۵ 2 - بحارالانوار، ج ۲۶، ص۳ 3 – الکافی ج 1 ص 353 4 – تفسیر نمونه ج 14 ص 141 5 - تفسیر قمی ج2 ص 59 و 62 @Yaranmontzar